یکشنبه دوم شهریور ۱۴۰۴ | 6:48 | امیر قاضی پور -
بداهه نویسی
امیر قاضی پور
و امیر وزین
مثلِ سمعک مثلِ خیاط
را دوست داشتم
چه رَگ
چه گو
چه گا
در این میرزاده عشقی
ببخشید
رولتِ هومم نمی دونم چی :اسپانیایی
آهان خلوتی
اسلوب هندی شدی
خِرس
خرابهها...
اگر مرا در حالِ حرکت
شاید ( maybe )
زیباترین آوازِ بلبل
آدمها پرده برداشتهاند
تو در تنهایی خود یک بازیِ بی نقص شدی
نیایش مشغولِ ژولیت
دستمالِ توری شاید علیاکبر استاداسدی به خودمان گُل نزند
تا لباسِ نمایش یک درشکهچیست و ماهیست
مرزِ میانِ بازیگران و مخاطبان
اگر " خام-خوار "
شاید از این دکورِ سهمگین
پختنِ سوپ شاید در گوشماهیها اثر ندارد
وقتی سالاد را شاید با پرندگان، با " سیمون وِی" با پاسکال با سبکی دستهایِ تاریک شده از یقین
هر چه را خوانده بودم برایِ خودم سالاد کردم
دنبالِ کارِ " maybe " خواهند گشت
سُر خوردن هنگامِ استمنا . محتاج شدن به کلید
خورشید با مقعدش تابید
در این زنای شیزوفرنیک
نه خبری بی
نه این
نه چطور
بلکه چی
خارِ من
از آخرین نامه ی لیلیث
یک صاد باقی ماند هیسم یک
حق تعالی چونان زنبور است
گوگرد رییده حتی
ناخن. سلول اش
مرگ موم_عسل است
زنده باد شخصیتِ بادِ زنده
زندهباد ارضای چشمانِ تو
وقتِ قانونِ بازی / بازی نکردن / سفیدسازی
سورن کییر کگور چگونه شاعر شد
الهامش جدا شدن از نامزدش رگینه بود . رگینه بود که او را شاعر کرد
خوردن و نوشیدنی به بدن
تولید کردنِ چیزها . شیبدار بودنِ میز سورن کییر کگور. طوری که میتوانست بایستد
مال خود کردنِ چیزها اصلن قدغن بود . ممنوع نبود مثلِ" فیلم گربهیِ کوچکِ عجیب"
مادر سالم . باباتوم آمد خانه
از قوهی جنسی . از سینهها از فیلم سکوتِ برگمان در فضایِ بیمارستانیِ فیلم سکوت، شعر ساختن
من از بیفایدگی شعرا بیشتر خوشم میآمد
گذرگاهی که سکوت. دلالت بر بیملاحضگی
من باید از طرف جمع سخن میگفتم از طرف خودم سخن گفتم
بدونِ احساسِ مسئولیت بچه را پس انداختن و شاعر نشدن
سورن کییر کگور از ازدواج دفاع میکرد . اما خودش شاعر شد نه ازدواج
ازدواج : فیلم love از گاسپار نوئه
ازدواج نکردن . کییر کگور اصرار داشت عیاشیهایش را برای نامزدش تعریف کند
بدونِ جنسیت کدام شعر
من شعرِ من تو او مرد او زن از شانتال آکرمن را انتخاب کردم و تکهتکه سفیدسازی کردم
کدام تاخیر. وقتی تمام بارانها را میشود ممکن کرد .
فقط تعویق است فقط واسازیست . فقط شیره را اندام را مکیدن است . شاید هم مکیدن کار زشتیست . زن به مکیدن؟
بداهه نویسی
امیر وزین
امیر قاضیپور
شعر
دوشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 11:33 | امیر قاضی پور -

فریادهایی که در گرما
چون آب جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت و آب پوشیدن
از سودایِ طنین و داد
قانون... آهسته... از زمان نما
- - -
امیر قاضی پور .صبحهای شبانهروز
زمانی در شعر مینوشتم:
قطره قطران / آبِ داروخانه از سد می گذرد
کمآبی
بیآبی
گرما
آب مایه حیات
دوشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 18:3 | امیر قاضی پور -
"دیروز دوستی با من درباره فهرست سایت اند ساوند برای بهترین فیلمهای تاریخ حرف میزد. معیار اصلی برای او این بود که فیلمساز مورد علاقهاش چگونه در یک اثر بهخصوص به کمالی خاص دست یافته است. اما من گفتم که از نظر من مهمترین چیز در یک اثر هنری ناکامل بودنش است، تقلایش، دستپاچگی، آشفتگی و زیادهرویاش، تمایلش به گفتوگو با چیزی که شاید حتی نتوان آن را بهطور کامل بازنمایی کرد، زیبایی بیانگرش که بسیار شکننده است و در معرض تمسخر. چالش من در نوشتن دربارهی این چیزها، توضیح و توجیه این "نقصها" نیست تا اثر را کامل کند و عقلگریزی رمانتیکش را ناگهان عقلانی جلوه دهد تا بعد حوزهی آکادمیک آن را شادمانه پذیرا شود. این نقصها خود اصلِ اثر است: زیباییشناسی و بیان آن."
- جو مکالنهی (نویسندهی کتاب لوکینو ویسکونتی و بافت سینما و کتاب مرگ سینمای کلاسیک)
نوشته بالا از جو مکالنهی، منو بیشتر از همه یادِ فیلمهای ژان لوک گدار ( Jean Luc Godard) میاندازه. فیلمهای گدار فیلمهای کاملی نبودند. او هیچ وقت فیلم کاملی نساخت. و این یک ویژگیِ زیباییشناسانست.
تو مقالهای بنام "زیبایی نقص" به قلم پدراممحمدزاده، در نقد شیوه شعر نوشتنِ امیر قاضیپور، به این ویژگی کامل نبودنِ شعر، اشاره شده است.
زیباییِ نقص
نقدی بر شیوه شعر نوشتن امیر قاضیپور
گسست و فضاهای خالی
در شعرهای امیر قاضیپور
ما در اشعار قاضیپور با پرشهای زمانی – مکانی رو به روییم. نه مثلِ رویایی که صرف پرش مکانی میکند ( و این مکانها در یک دایره و محوطه محدودند و هیچ گونه وسعتی وجود ندارد زیرا که کلمات و نوع روایتی که در شعر پیش میگیرد وسعتی ندارد و محدود است ) .
و نه مثل باباچاهی که انفصال یک سطر از سطر قبل از خودش را با مکث کردن خودآگاهانه بیش از حد و صرف زمان ممکن میکند. طوری که اجازه میدهد روایتی که در بیرون شعر در جریان است پیشی بگیرد از سطری که حک شده و قابلیت حرکت ندارد .
پرشهای زمانی و مکانی در شعر قاضیپور سبب نوعی گسست میشود فی مابین زمانها و مکانهای متفاوت و متعدد. اما همه این زمانها و مکانها در یک دنیا در حال رخ دادند و مساله مهم همین است. ما تنها با چینشهای متفاوت این تجربیات از سر گذرانده مغز متفکر دنیای ( در اشعار قاضیپور تعداد بی شماری راوی حضور دارد که اجازه رشد و رخ نمایی و عرض اندام در جلوی چشمان مخاطب به آنها داده نمیشود ) شعری امیر قاضیپور رو به روییم. در واقع وقتی بیننده یک خواب بیدار میشود تنها بخشهایی از آن و نه کل آن را در خاطرش دارد . مکانیزم نوشتن امیر قاضیپور مکانیزم خواب دیدن و بعد نوشتن در بیداری است و این مکانیزم به طور ذاتی از گسست فی مابین تصاویر و کلماتی که از سر گذارنده شده اند رخ میدهد . در واقع این گسست تنها در زمان بیداری است که شناسایی میشود و حضور مییابد نه در زمان خواب. فضاهای خالی که پُر شده اند پیشتر ، حالا تنها غایبند و این غیاب آنهاست است که حضور شدید خود را اعلام می دارد.
اینگونه شعری امیر قاضیپور شعریست که پایهاش از گسست تشکیل شده و این گسسته نویسی سبب شده ما نه با یک روایت درون شعری بلکه با یک فرا روایت طرف باشیم . فرا روایتی که کماکان در جهانِ شعری قاضیپور حضور دارد نه در بیرون از آن. اینگونه میشود بعد از خواندنِ چند اثر از شعر قاضیپور میتوان شیوه نوشتنش را دسته بندی کرد و به زیبایی شناسی شخصی قاضیپور در چیدمان تصاویر و کلماتی که از سر گذرانده پیبرد .
ساختمانِ هر سطر و فضاهای خالی فی مابینِ این ساختمانها این موقعیت را برای خواننده به وجود میآورد که در گوشه و کنار جهان شعری قاضیپور پرسه بزند و هر چه را که میتواند ببیند. اما باز باید این نکته را یاد آور شوم که اعضای جهان شعری قاضیپور به شدت خسیساند در نشان دادن همه چیز و در واقع این با حضور اولین عنصر خارجی ( مخاطب ) نمایان میشود . ابتدائا خود امیر قاضیپور مخاطب این جهان است. مخاطبی که سازنده این جهان هم هست. این طور نقش پُررنگ ناخودآگاه در نوشتن اشعار آشکار میشود . این پوشش نه پوشیدهگویی سنتی و تصنعیست و نه از ایجاز نشات میگیرد . بلکه پوششیست که در اثر گسست حضور دارد . نه برای اینکه معنا به تعویق بیافتد نه برای اینکه تلاش کند از متن بودن دور شود بلکه این جهانی که قاضیپور مینویسد بر قاضیپور هم پوشیده است. اینگونه ما با نوعی از کشف و شهود و هستی شناسی جهان شخصی رو به رو هستیم که اتفاقا به شدت در ادبیات ایران یکه است.
در اشعار امیر قاضیپور ضربهای ( بیداری ) سبب شده به طور مثال یک پازل به هم بریزد و اجزای پازل از هم دور بیافتند و پخش و پلا و گم شوند و قاضیپور به مثابه کسی ست که با باقی مانده اجزای پازل میخواهد تصویر را و شکل را از دوباره بسازد . به همین دلیل مخاطب بعد از خواندن شعرهای امیر قاضیپور ارضا نمیشوند . زیرا که خود اثر هم هنوز ارضا نشده. هنوز چرخه و سیکلش تکمیل نشده. هنوز کامل به اجرا در نیامده . هنوز کار بسیار دارد .
این چیزی ست که من نامش را میگذارم زیبایی نقص !
مثالی برای روشن تر شدن مساله در زیر ، از یکی از اشعار قاضی پور میآورم :
تکان میدهد و تو را در خود عوض میکند
وزنهای آبهای آزاد
روشنیِ آب،مثال تُفی سفید
وَق زده به عطرش
تیغها که بر بستر ماسههای این بدن مینشیند
یک دلفین نفس میزند، میبوسد
به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش
با حس لَزِج از آبیِ خلیج
مثلِ گوشت ولو شده
لَخ در آبهای آزاد
صابون،آبی مینوشد
این شیوه نوشتن قاضیپور است . اینگونه گسسته نویسی و در واقع ناقص نویسی سبب می شود نتوان با تئوریهای نقد جا افتاده به سراغ اثر رفت . نتوان با تئوریهایی که در حال دستهبندی همه چیزند و صفت گذاری بر هر چیزی اثر را توضیح داد. برای شیوه نوشتن شعر امیر قاضیپور ما نیازمند شیوه نقدی جدید هستیم و به نظرم این کاریست که شاعر امروز باید انجام دهد . یعنی هر شاعر باید به دنبال گونه ای شعر باشد که برای آن نقد مخصوصش را بتوان تولید کرد.
در واقع شاید در نظر اول ما با سطرهایی رو به رو باشیم که در حال آشنایی زُداییاند اما هر چه بیشتر به کشف می پردازیم می بینیم هیچ کلمه و هیچ سطری در حال آشنایی زدایی از چیزی نیست بلکه پرشهای زمان-مکانی سبب شده ما به جایگاه تک تک کلماتی که در سطر و در شعر حضور دارند مشکوک باشیم . علا رغم تلاش ما برای ایجاد ارتباط نشانگانی و تولید گونهای از روایت در اثر ، ما کماکان ناموفق هستیم زیرا زمان و مکان در اثر ابدا قابل اعتماد نیستند و ما نمیدانیم کدام کلمه برای کدام زمان و مکان است .
به طور مثل در این سطرها : تیغها که بر بستر ماسههای این بدن مینشیند / یک دلفین نفس میزند، میبوسد / به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش
ما نمی دانیم واژه تیغ واژه که واژه بستر واژه ماسه واژه دلفین واژه استمنا و خودش دقیقا از کجا گرفته شدند و اینجا نشانده شدهاند . به همین دلیل این همنشینی کلمات کنار هم ابدا قابل اعتماد نیستند و به طور کل تنها میشود گفت سرابی از روایت برای هر کس شکل می گیرد . این هیچ ارتباطی به اشعار براهنی که همنشینی وزنی کلمات را خواستار بود ندارد . چون براهنی به شدت خود آگاهانه دست به خلق شعرهایی میزند که تنها ادای به هم ریختگی را در میآورند . براهنی در پشت تئوری اشعارش را پنهان میکند . تمام تلاشش را می کند اشعارش و منظور و محتوای اشعارش را توضیح دهد. و اینگونه میشود که دست خود را رو می کند. زیرا ناخودآگاه کمترین نقش را در نویسش براهنی ایفا کرده .
فضای خالی مهمترین مولفه شعر قاضیپور و همینطور مولفه مشترک بین تمامی کارهایش است . فضاهای خالی شعر قاضیپور از فراموشی نشات میگیرند. این فراموشی سبب گنگی مخاطب در بر خورد با اثر میشود . فرمهایی که قبلا مورد استفاده قرار گرفتهاند در شعرهای قاضیپور جایی ندارند. زیرا که قاضیپور شاعر خیال است و خیالِ هر فرد شخصی ست.
نقص
کامل نبودن
جو مکالنهی
شعر
دوشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۴ | 17:30 | امیر قاضی پور -

ذراتِ موسیقی / ماهِ ثابت
و پشت نکردنِ به ماه
" جامدادی های بنفش شده "
ماه کامل شده است... اما بنفش
- - -
امیر قاضیپور
● تصویر: تابلوی آهنگ راز از نامی پتگر
شعر
تصویر
امیر قاضیپور
نامی پتگر
سه شنبه دوازدهم فروردین ۱۴۰۴ | 19:23 | امیر قاضی پور -
از سمتِ بهار که میآید به سمتِ جنوب
دو راهرو پهن،
دروازههایِ فرش را باز می کُنَن
دستانِ بزرگِ یک تبر
شیشههایِ آبیِ شراب به سمتِ شمال میآید
عینِ حشرات که فرش را میخورَن
آبشاری که گاهی وقتها در تلفن شنیده میشود
صدایِ یک زن که راهرو را لُخت میکند
لیمویی رنگ مثلِ سبز
پوست لیمو ، فرش میکند حشرات را
جانِ یک پرنده که اعضایِ بدنش قطع شده
- - -
امیر قاضیپور
پیوست: شعرخوانی در کتابفروشی . دو شعرِ بهاری
شعرخوانی
شعرِ بهاری
امیر قاضیپور
سیزده بدر
جمعه دهم اسفند ۱۴۰۳ | 2:31 | امیر قاضی پور -

■ شعرِ درخت از سوده نگینتاج
تمام بعد از ظهر
اشیا خندشان گرفته از تاریکی
از دستهای خشک که حلقه حلقه اضافه میشوند
از آن درخت با شاخههای گشاد
و نور که چسبیده به عصایش
میپرسی
کجاست بهترین جای پنهان کردن چیزی
آنجا که صدات بینشانترین صداست
آنجا که حدس زدن خوشبختی از آن آسان نیست
و رودخانه که پر شده از شاش مسافران
جایی که محسور افتادهای و دندانهات میشنوند
میشکنند و می ریزند در حاشیهی آب
و کسی اشتباهی توی گوشیات میزند و می گوید ببخشید
و راهش را کج میکند به سمت آب و واژگون میشود
آنجا که لم میدهی به قوهای شهربازی و از سرما جان میدهی
همانجا که کسانی که خوابیدهاند
غلطیدهاند
پیشانی معشوق بوسیدهاند
گاییدهاند
زیر پلی بلند
که پر شده از شعرهای بی مصرف
که حملشان میکنی در آغوش دوستان دراز و کوتاهات
که جز قد و قوارهشان هیچ چیز به یاد نداری
چه من که تو را به آغوش فشردم
چه او که حشرهای را به پیشانی
چه آب
چه حوض
چه طبل
همه می دانیم
آنکه میرود درخت است
■ شعری از امیر قاضیپور
وقتی درخت با بی گانگی دست دراز میكند
تصاويری در حالِ عبور
گاهی مسيری كه يك نفر طی میكند میتواند ماكتِ حركتِ گروهِ بزرگتر از مردم باشد
اگر در فضایِ بسته كار كنم حقِ انتخاب ندارم
بازوهايم بيش از پيش زنانه شده است
بالشتهایِ افتاده به سقف از بزرگتر شدنِ سينهها
از بزرگتر شدنِ پُلها، قايقها و خاكريزها
يك شبِ زمستانی رودخانه برایِ حفاظت از مكانهایِ در حالِ ريزش
درخت باز شده است/ we are open /بالشتهایِ افتاده به سقف
از بزرگتر شدنِ سينهها
....................
درخت
سوده نگینتاج
شعر
امیر قاضیپور
چهارشنبه بیست و هشتم آذر ۱۴۰۳ | 4:12 | امیر قاضی پور -
چیزها کجا هستند؟ در فضای عاشقانه، یا در فضای معمولی؟

جلسه میگذاریم برای بحث و گفتگو . چون شناخت از همین گفتگو بدست مییاد. گفتگو در جمع کوچک دموکراسی میآورد. وقتی در جلسه سینماشعر، فیلم در شهر سیلویا را دیدیم و نقد و بررسی کردیم .
□ مدرن بودنِ در شهر سیلویا بخاطر آزادی آن است . آیا فیلم سوالی جدید را در یک اثر آوانگارد و همزمان وفادار به سینمای صامت ، مطرح نمیکند؟ حرکتهای غیرِ قابل توصیفِ فیلم فراموش نمیشود. در سینمای مدرنی که علت و معلولی برخورد نمیکند و این خوب است .

□ بعد از نمایش فیلم در شهر سیلویا، شعرِ " توی شهر سیلویا " را خواندم که اولین مواجهه من در سال ۲۰۰۸ با فیلم در شهر سیلویا بود
□ توی شهر سیلویا
شعری از امیر قاضی پور
وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشمها و درختها
تابیده بود بنفشها و سنگ فرشها سکهای بود
بخارِ سرِ همه از استخوانهای خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانیِ شاتوتها و تابها و زنها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپای تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهای تاریخ
میل به ناحیه گرایی
همه باید از همه لهجهشان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دست همه یِ آن شکنجهها
دیواری-چروکی نبود
کافهای بی هوا با مشتریانش در هم نمیپیچید
و میل به نشستن در یک مکان
فضای عاشقانه
در شهر سیلویا
مدرن
امیر قاضیپور
پنجشنبه پانزدهم آذر ۱۴۰۳ | 12:1 | امیر قاضی پور -
وقتی آرزویی نباشد، همه چیز در صلح و آرامش است
ریش هایِ پناهنده / : شماره میکنه
بی رفت و آمد / رها میکردی
: دنبال کسی میگردد
بر نمیگردد ماهیهایِ دروغگو
پیادهرو هوایِ ساز کرده
تنها دهان بازمانده هنگامِ خوردنِ چای
میانِ بی آرزویِ دستِ دیگری
" استخوانهایِ پادزهری "
سه جشنِ پیروزی
«لباسِ کوچکی بمیرد»
از درهیِ عمیقی که همیشه جشنواره است
راستِ خیابان / سفید
- - -
امیر قاضیپور
بیآرزو
صلح
آرامش
امیر قاضیپور
شنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۳ | 3:7 | امیر قاضی پور -
مفهومسازی نکردن
و مفهومسازی نکردن
اینو دوست دارم
دائو پشتیبانِ من است
این شعرِ زیر را دوست دارم. بخوانید
تکان میدهد و تو را در خود عوض میکند
وزنهایِ آبهایِ آزاد
روشنیِ آب ، مثالِ تُفی سفید
وَق زده به عطرش
تیغها که بر بستر ماسههای این بدن مینشیند
یک دلفین نفس میزند، میبوسد
به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش
با حسِ لَزِج از آبیِ خلیج
مثلِ گوشت ولو شده
لَخ در آبهایِ آزاد
صابون،آبی مینوشد
- - -
امیر قاضی پور
مفهومسازی نکردن
دائو
آبهای تمیز
آب
پنجشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۳ | 2:15 | امیر قاضی پور -

چه طور عکسها باشد
پاروهایم را قایم میکنی
گدایی را که پس زدهای
شاید لنگه یِ دیگری را پیدا کنی
ناخنهایش به سایهام میآید
یک گیلاس آویزان رویِ آب
رد خورَش نیست
"دریایی که قایمش میکنی"
بویِ ماهی پس میدهد
با خود ببرید به گوشه یِ دنج
"درست هجاهایِ کمتر"
پیراهنم را دوختهام
- - -
امیر قاضی پور
تصویر : از فیلم High Art
یک لیوان آب
poetry
امیر قاضیپور
شعر
جمعه چهارم آبان ۱۴۰۳ | 5:1 | امیر قاضی پور -
جشن آبانگان
آبانگان (چهارمِ آبانماه به گاهشماریِ کنونی، دهمِ آبانماه به گاهشماریِ یزدگردی) یکی از جشنهای ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آبهای روان بودهاست، برگزار میشدهاست. هنوز هم در ایران، جشنِ آبانگان به شادی، سرور و نیایش برگزار میشود. آبان به معنی آبهاست.
نکته: جشنهای ایرانی قبل از دینِ زرتشت بوده است. و زرتشتیان این جشنها را برگزار میکردند. و زرتشت نیز مخالفتی با این جشنها نداشته است. این جشنها ایرانی است؛ نه زرتشتی.
یک شعر
اسم دخترت را آبان بُگذار
تمامِ اتاقها
جز صخرهها
تمناها
یا بازیگوش
سوارکاران تسلی میدهند پرده یِ خاموش را
ماهیها
به رقص
خواهم شکست
نیما صفار : پنجِ عصر بود
و مسافرخانه
ماهیِ درونِ بلور
به سپیده جدیری گفتم : آیا تکرار میکند سبزههایِ جدایی
بی هوده پاک شدنِ نرمههایِ گوش
اسم دخترت را نسیم بُگذار
اسم دخترت را آبان بُگذار
تمامِ اتاقها جز صخرهها تمناها یا بازیگوش
سپیده جُدیری دستبندِ سبز دارد
بی هوده پاک شدن نرمههایِ گوش
رُزا جمالی یک سطر شعر را خیلی رویش کار میکند
من تو را بوسیدم
من تو را بوسیدم
لباسی تنگ
با هر نگاه به دیوار
میانِ غریبهها : Amy Adams . تهویهها و بدنِ " اِمی آدامز " و نرمه یِ گوش
ساعتها همیشه یک صدا بود / در نیامده بودنِ اِشغالِ ایران
- - -
تهران . امیر قاضیپور
آبان
آبانگان
امیر قاضیپور
شعر
سه شنبه یکم آبان ۱۴۰۳ | 2:3 | امیر قاضی پور -
یک روز در درههایِ خوبِ تنم
مرتب به اکلیلها گیر میدادم
این جا که مینشینی
و چشمهایت دارد باغها را میبیند
از اندام و جایِ خانه و موزاییکهایِ خنک شده در پاییز
عاشق هر چیزی خواهم شد که نخواهم پوشید
یک اجارهنشین
اگر ماهی باشد
هوایش تنگتر میشود
اکنون رویا دخترم؛ آب میخواست از نیلوفر و سزار
نازکی یا خنکیِ جا به جا نشدن در تابستان همراهم بود
- - -
امیر قاضیپور
شعر
poetry
امیر قاضیپور
چهارشنبه بیست و پنجم مهر ۱۴۰۳ | 2:4 | امیر قاضی پور -

عزیزم! اصلن نمیشود گفت
تمام نقطههایی که از ترس میرسد...
این بیجنسیت موها
صدایِ قوها
گردنِ وقتی نمیبینمت
- - -
امیر قاضی پور
تقلاها و خواهشهایِ سردِ دو زن در فیلم " من تو او مرد او زن " از شانتال آکرمن ، کاملن بی جنسیت است . با اینکه فیلم آکرمن ، فیلم فمینیستیست. اما دوازده دقیقه معاشقه یِ دو زن دقیقن بیجنسیته . بدن و خواهشهایِ سرد که انگار امتناع رو هم در خودش داره. اونم در فضاسازیِ یک اتاقِ سفید ، یکهگی و وحدت فیلم و بیجنسیت بودن رو عالی تصویر کرده. معنی برابری و بی جنسیت بودن همین تمنایِ دو زن در این فیلمه . ضمایری که ابتدا تکه تکه نمایش داده میشود و در سکانسِ آخر ، به وحدت میرسد. بی جنسیت میشود. رسیدن به این کار واقعن دشوار و شاهکاره . کدام فیلم و اثر را بدونِ جنسیت دیدید؟
بقول شعرم :
این بی جنسیت موها
صدایِ قوها
گردنِ وقتی نمیبینمت
برابری
بیجنسیت
من تو او
امیر قاضیپور
چهارشنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۳ | 0:43 | امیر قاضی پور -
عرفان در شعر. از عرفانِ یداله رویایی در هفتادسنگقبر تا شعر-پند-خردهایِ دائو دِ جینگ که پیوند با زندگیِ روزانه داره و ابدی و جاودانه است. از عرفانِ کتاب دروازهی بیدروازه با ترجمه ع.پاشایی. از سکون و سکوت و فضای خالی. یکبار مجتبا حدیدی در برابرِ یک شعر، از تعبیرِ عرفانِ شخصی استفاده کرد.
شعرِ Sweet و عرفانِ رها و شادمان. تمامِ ننامیدنیها که عنوان گرفتند. فریدون رهنما بجایِ کلمه نقد از کلمه بِهگُزینی استفاده میکرد. آیا شعرهای جاودانه دائو دِ جینگ، همان بِهگُزینی نیست بجای شکوه و شکایت کردن. امیال، خرد، عرفان و شادمانی.
لثهها ماهیها

شعری از امیر قاضی پور✔️
سطح و ریزشِ آب
لب و دهان
بی خود نفت ریختن لبها
آب شدنِ آبهایِ تمیز
"خوردگی"
لب هایِ شیرینی خورده
و سطح و آب
گُدازههای روشنِ آب
لب و دهانِ پاک نشده
از سطح و لب و دهان
دارویِ ریزشِ مو
آتش فشانها
نگاه مجتبا حدیدی به شعر بالا :
هگل گفت انسان اساسن آفریده ی امیال است/میل برای چیزی که از بقا فراتر میرود و ارزشمندتر از شادکامی حسی است/من آن را آزادی انضمامی میدانم که در شعر تو منضم شده به «رسمیت شناختن خود»،به خود بودن،به فایق شدن بر بیگانگی و نشان دادن اهلی شدن به دیگری،یک نوع خود تحقق شده گی که احتمالن در آن وجه انسان ب ضدمادهای به نام «حقیقت» نیز دست یافت و به حضورش پی برد/عرفان و تصوف تو کاملن شخصی است و با پی بردن به نوع اندیشهات در شعرت میتوان تو را رفیق نامید/نمیتوانم دیگر نخانمت امیر🌿
تصویر: از فیلم Kiss از اندی وارهول
امیال
عرفان
شعر
بِهگُزینی
یکشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۳ | 10:13 | امیر قاضی پور -
زندگی بدی ندارم وقتی در لحظه حال که تنها زمان واقعی است زندگی میکنم؛ با سکون و سکوت. اگر به رویدادها برچسب نزنم و از لفاظی و مفهومسازی هم پرهیز کنم عالی میشه. طی سالها اغلب شعرهایم را در همین فضای Net منتشر کردم . سه کتاب بصورت EBook ( کتاب الکترونیکی) دارم. نداشتن کتاب کاغذی اذیتم میکنه . وقتی کتابت روی کاغذ منتشر میشه راحت میشی. انگار به طرفش حرکت نکردم. وقتی به سمت چیزی حرکت میکنی، حتمن ( یا حتما!) بهش میرسی. فعلن شاعری بدونِ کتاب شعر کاغذی.
یک شعر
صورتی که گوش ماهی را یدک کِشَد

از پایین ، چرخ
با چهرهای گُشاده
تُرا در میآوَرَد
در آخره روزی میخوریم سگ
ذره ذره کلیدِ تو
مثلِ لنگری از انتها
بچرخ ! بچرخ
سایهایست مثلِ گچ
" قافیه گشاده برای حکمرانیِ عددها "
مثلِ لنگری
صورتی که گوش ماهی را یدک کِشَد.
اول کلمه را بعد آسمان را کم کم کرخت میشوم
کِیف می کنی؟
- - -
امیر قاضی پور
صورت
گوش ماهی
کتاب شعر
امیر قاضیپور
یکشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۳ | 9:35 | امیر قاضی پور -

در تصویر، نامه و دستخط سوده نگینتاج را مشاهده میکنید که امروز ۲۸ اَمُرداد ، روزِ تولد دوست شاعر است.
■ ضدِ تیتر. شعری از امیر قاضیپور
باید پرداخت به ظريف شدنِ آینه
چند سانتیمتر بالاتر از سطحِ دريا
میآیند عرقها در طولِ روز
از کفِ دستها
شنهایِ روان
دیدنی آفتاب
لابد دیدنی در میانِ رنگها
بر سطح،صدایِ گروه
کاسه یِ درد
چمنهایی که مردمان
گوش میدهند
"شمعهایِ آفتابگردان "
■ روایت سوده نگینتاج از من ، که منو بهتر از خودم می شناسه . چه کسی چه کسی را برپا میکند؟
ب شاعرِ كلمات بُريده امير قاضیپور
نميدونم بهت گفتم هيچ وقت يا نه
هميشه ترجيح ميدادم و ميدم كه سطح زندگی م اونقدر معمولی ب نظر بياد ك نشه هيچی ازش بيرون كشيد
جز يك زندگی معمولی
انگار ی صفحه ی بی خط
اما هميشه حواسم هست
شايد بی صدا و در سكوت
با يك چشم
ب شاعرِ كلمات بريده امير قاضی پور
ب نوشته ها
ب فيلم ها
ب نقدهایی كه مینویسی
ب نقدهايی كه مينويسند و نقدها رو نقد میکنی
به عبور از ادم ها
دغدغه های سياسی ت
سكوت ها و فاصله گرفتن
خيلی فضاها رو با هم خط ب خط جلو بردن
اما هميشه بی واسطه
بي عميق كردن هر انچه عمق گرفتن فاسدش ميكنه
خيلی خوبه كه عميق نميشی در سطوح خيلی خوبه
ضد تیتر
امیر قاضیپور
سوده نگینتاج
نامه
چهارشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۳ | 8:38 | امیر قاضی پور -
روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد
نگاهی به جهانِ شعر و سینمایِ فریدون رهنما

شاعری چیست؟ بقول گرترود استاین، شاعری عبارت است از یک فرهنگ لغت و چیزهایی که دیدهایم . فریدون رهنما اعتقاد دارد روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد . شعر محدود به نوشتن بر روی کاغذ نیست .
وقتی مستند " تخت جمشید " اثر فریدون رهنما را میبینیم، صرفن یک اثرِ گزارش گرانهی معمولی نیست. عناصر صدا و حرکت دوربین، با استفاده از شاعرانگی و تفکر تاریخی و زیباشناسی مدرن ، فیلم را تا سرحد یک اثر استعاری بالا میبرد . در حقیقت، خونِ شعر به تعبیر نصیب نصیبی در کار رهنما وجود دارد. از ناحیه دیدن . از یک اثرِ محیطی مثلِ تخت جمشید، شعوری دیگر طلب میکند . کاربردِ حرکت دوربین، از گزارش ساده فراتر میرود . دیدنِ شعر چیزها . برای فرار از یک گزارش ساده ، رهنما در مستند تخت جمشید، شعری با تفکر تاریخیِ مدرن میسازد. همه چیز را در شعر به دیدن فرا میخواند . از گیاهانِ تخت جمشید و کسانی که دهه ها پیش در آنجا بودند، از امکانات سوبژکتیو به وسیله کاربردِ عالی صدا و حرکتِ دوربین، یک شعرِ سینماییِ ناب میسازد. جالب است که از طریق صدا ، میتوانیم در مستند تخت جمشید، تصاویر را مجسم کنیم. القای جنگها از طریق کاربرد عالی صدا . و موسیقی کاملن فضاساز است . با یک تدوین حساب شده، در جنبه بصری فیلم تخت جمشید ، در اولین نماها، با قطع سریع سنگ ، تخته سنگ و ستونهای تراشیده، میکوشد با تصاویر، روند ساختن کاخ را تصویر کند .
رهنما در رساله سینماییاش در جایی نوشته است: اگر " پل ورلن " ( شاعر نامدار فرانسوی) زنده بود چه بسا فیلم "باران" اثر " ژوریس ایونس " را از آفریدههای خود میدانست . در واقع شاعر همان فیلمساز است. این نگاه رهنما، "دیدنِ شعر چیزها " در شعرِ سینماییِ ژوریس ایونس است . در مستند کوتاه و صامت " باران " ، تمامِ بارانهای ممکن را فیلمساز در این جا همان شاعر تصویر کرده است . بجای گفتن از باران ، تمام تصاویر باران بدون جلوه گری ، خالص و ناب ، نمایش داده میشود . شعر همان چیزهایی است که میبینیم. چیزهای به ظاهر ساده که دیگران ندیدهاند و در اینجا فیلمساز-شاعر آنرا دیده است. اگر دیگران هم میدیدند ، شاعر میشدند . ژوریس ایونس، چشمی برای دیدن قرار داده است . شعرِ سینمایی، در واقع ، دعوت به دیدن است . ما در اغلب فیلمها، به خواندن و شنیدنِ دیالوگها مینشینیم. در حالیکه، فیلمها را باید دید . فیلمنامه مهم است . اما تصاویر است که نوشتار و گفتار را منعکس میکند . البته با کلمات و صداها، تصاویر بیان میشود.
در شعرِ سینمایی، یک نوع آمادگی و درک همیشه وجود دارد . جایی در فیلم بلند " سیاوش در تخت جمشید " که یک فیلم سیاه و سفید است، برای ثانیههایی از رقصِ سیاوش با سودابه ، فیلم صامت و رنگی میشود . این صامت شدنِ فیلم ، یک نوع بینشِ سینمایی و دعوت به دیدنِ ِشعر چیزها است . نوعی تازگی و نو شدن است . در شعرخوانیِ سیاوش در تخت جمشید، صامت شدن فیلم ، علیه سینمای حرف و حرف و حرف است. دعوت به دیدن . همه چیز را به دیدن فراخواندن . در سینمای ایران که سابقه سینمای صامت نداشتهایم ، این بینش سینمایی تازه و بدیع است . در فیلم "روسی " اثر امیرحسین ثفقی نیز صامت شدن فیلم با پانتومیم بازی همراه است . بقول امیر قنبری ، قسمتهای صامت فیلم روسیِ امیرحسین ثقفی ، ادای دینِ به تاریخ(های) سینمای ژان لوک گُدار است. عجیب اینکه ابراهیم گلستان، در گفتگویی با پرویز جاهد ، رهنما را فیلمساز نمیداند!... چطور میشود بینش سینمایی فریدون رهنما را انکار کرد(؟). آیا ابراهیم گلستان، فیلم بلند سیاوش در تخت جمشید و مستند کوتاه تخت جمشید را با دقت دیده است؟ قسمت صامت سیاوش در تخت جمشید را دیده است ؟ گلستان میگوید: طفلی رهنما نتوانست یک فیلم بسازد! آیا ابراهیم گلستانِ خودخواه و مغرور ، این تجربه مهم و فراموش ناشدنی برای سینمای ایران در مستند تخت جمشید را در یک اثر آوانگارد دیده است؟ احضار تاریخ و ادراک شاعرانه آن، در مستند تخت جمشید که در آن رهنما، همواره، گذشته را به حال فراخوانده و مورد پرسش قرار داده است، را گلستان درک و فهم کرده است؟ دورانِ گذار با استفاده از بازخوانی مدرن شاهنامه را در سیاوش در تخت جمشید ، را چه کسی درک کرده است؟
فریدون رهنما در گفتگویی میگوید، به نظرم همه شاعران در نطفه، سینماگر هستند و شعر ، از دیرباز، آغازگر کارهای دیگر بوده است . به ویژه نویسندگان بزرگ یونان را در نظر دارم . اینان خود را به همان اندازه درام نویس می پنداشتند که شاعر . من تفاوتی میان شعر و سینماتوگراف نمیبینم . این سخنِ رهنما را میشود تعمیم داد . از چه شعرهای سینمایی حرف میزنیم؟
اگر از سخنِ رهنما، وام بگیریم که تفاوتی میان شعر و سینماتوگراف نیست، آثار روبر برسون ( سینماگر برجسته و فقید فرانسوی) شعرهای سینمایی هستند . در راستای نظریات روبر برسون در کتابی با عنوان " یادداشتهایی درباره سینماتوگراف " که خواندن این کتاب برای هر شاعر جدی و حرفهای واجب است . در راستای تفاوت نداشتن شعر و سینماتوگراف از دید رهنما ، میشود به فیلم چشمه، شاهکارِ آربی اُوانسیان ، هنرمند ایرانی-ارمنی اشاره کرد . در شعرِ سینمایی چشمه آربی اُوانسیان ، استفاده از تجربههای برسون در کارگردانی و بازیسازی و تئوری سینماتوگراف وجود دارد . در واقع فیلم چشمه، نگاهی شاعرانه دارد بر اساس تئوری سینماتوگراف .
سینماتوگراف نوشتن با تصاویرِ در حالِ حرکت و به همراه صداست . سروصداها باید موسیقی شوند . فیلمت را بر پایهی سپیدی ، سکوت و سکون بساز . چیزهایی که در فیلم چشمه آربی اُوانسیان هست. و از مهمتر یک عنصر برسونی و شاعرانه در چشمه هست. آن "عنصرِ حذف " است . شعر از حذف بوجود میآید. در فیلمهای برسون و فیلم چشمه، "عنصرِ حذف" وجود دارد . زبان موجز بصری که مثلن صحنه خودکشی را نشان نمیدهد و فقط چاقو و جسد جمشید مشایخی در فیلم چشمه دیده میشود .
یک نظریه وجود دارد که یک اثرِ سینمایی را نمیتوان شعر نامید . تقلیل دادن اثر میدانند. مگر تعریف شعر ، از قبل تعیین شده است؟ فریدون رهنما در رساله سینماییاش آورده است " نووالیس مینویسد : لحظههایی هست که الفباها، کتابهای حساب ، همه شاعرانه مینماید... " این لحظه فیلم است. رنه کلمان ما را به درون یک گورستان میآورد که کودکان، نهانی آن را به جانورانی که میکشتهاند اختصاص دادهاند. و ما ناچاریم باز یابیم هر آنچه نادیده گرفته بودیم. یعنی آنکه شعر در فیلم در واقعیت، شیء ، پوست و خون میشود.
منتقد سینمایی محبوبم " استفان دُلُرم" در مقاله" در باب شاعرانگی! " ، مینویسد اگر فیلمهایی مثل ترانهی هند مارگریت دوراس ، مادر و روسپی ، برای عشق هایمان پیالا ، ناگهان بالتازار و بیشتر از آن، آسمان از آن شماستِ گرمیون ، رنوار ، اپستاین ، ویگو ، زیباترین فیلمها هستند بدلیل شعر بودن این شاهکارهاست .
موخره: در عصر امروز، مجسم میکنم ، فریدون رهنما بصورتِ جسمانی زنده بود ، و فیلمهایی مثلِ" در شهر سیلویا " و " دختر و عنکبوت " را در سالهای اخیر میدید. مطمئنم گریز شاعرانه و جمع و جور خوزه لوئیس گورین به استراسبورگ در فیلم در شهر سیلویا و اراده به ناحیه گرایی، میل به نشستن در یک مکان و مشاهدهی رسوخِ نیروها و ردپاهای تاریخ را در شهر سیلویا، حتمن میدید. فریدون رهنمایی که مقارنهی شعر و تاریخ را در آثارش داشت . شعرِ سینمایی" دختر و عنکبوت را رهنما اگر میدید . «دختر و عنکبوت» فیلمی است که سلسله مراتب معمول، کنش و لحظات، وقایع و ژستها، شخصیتها و اشیا، حیوانات و فضاها، تصویر و صدا را زیر و رو میکند.
مطمئنم فریدون رهنما، در برابر دختر و عنکبوت ، حرف خودش را تکرار میکرد . " چه میبیند؟ گاهی جهانی شگفت و رخنه کننده... جهانی سخت راستین یا سخت ناراستین .که شاعر فقط آرزو دارد آن را نشانمان دهد. به ما منتقل سازد... او " ناعادی" بودنِ همه چیز را میبیند.
شعر و فیلم
فریدون رهنما
شاعر
دیدن
جمعه پنجم مرداد ۱۴۰۳ | 7:34 | امیر قاضی پور -
چه درههایی
هوا باز میشد و
دورشان میگردد.
از اخبارِ تو از نویدها
گرما همه چیز را تماشا میکرد.
از نو از لایِ بیکسی
جامه یِ آتشین را گُلها در هم صحبتیم.
در زمانی نگاهشان میکنیم.
در هاله یِ اغلب پرههای جوان
به نفسِ هم باز باشی
- - -
امیر قاضی پور
گرما
اخبار
نوید
امیر قاضیپور
چهارشنبه سوم مرداد ۱۴۰۳ | 6:21 | امیر قاضی پور -

تصویر: حیاط خانه کودکیم که پُر از گل و گیاه بود . با پاهای لخت در خانه و بیرون از خانه بازی میکردم. در محله شاپور تهران کوچه وزیرنظام .
بقول شعرم : نبض میانِ شاخهها
و پاهایِ لُختش در پنج بعدازظهرِ کوهسار
خلوت میشود گاهی که زمین فروشیست
لایِ رفت / میگیرد از فرطِ یک کلاه
آرام پیش تُرا در عکسی جوان
اگر دستِ خودم / به اضافهیِ آبی
یک رفت به رویِ ساحل
بالا نمیرود
جان را میگیرد
هم تحریر راه را میبرد
یک رفت به روی ساحل
- - -
امیر قاضیپور
شلوارک پوشیدنِ مردها و پسرانِ جوان. زنان و دختران و زنزندگیآزادی...
نبض . جریان داشتن
پاهای لُخت
کودکی
نبض
امیر قاضیپور
یکشنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۳ | 0:20 | امیر قاضی پور -

گرما به شکلی که گاز میگیرد
در میانِ یک دسته خوشه یِ انگور،
دریچه یِ جمجمه
و ظرفِ چینی.
در خواب " چه صدایی"
فرو رفته عقربهای .
یک دسته زمین از مقبره
بر صفحهای از اشیاء ، پرندگانِ کوچک
- - -
امیر قاضی پور
تصویر : از فیلم مردمانِ پرنده ( Bird People)
گرما
شعر
امیر قاضیپور
پرندگان کوچک
دوشنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۳ | 0:30 | امیر قاضی پور -

تصویری از دورانِ کودکیام ، که در حوض کوچک خانه در محله شاپور تهران ، شنا میکردم، یا درستتر آب بازی میکردم. انگار هنوز هم لحظه حال است. جاری شدن و جریان داشتن.
فراتر از حوض ، شعر "رهایی در آب" را در زیر ببینید:
رهایی در آب
یک گام / " آبِ رودخانه از سد میگذرد "
قطره قطران
سدِ آب تمامِ رودخانه را تَه میگیرد
سُرسُره میخورم از آب
به رویِ سیروان رها میشود
گاه آب با پلک زدن به ستوه میآید
شُرشُره آب میریزد تویِ دامنِ دخترِ کوه
آب ... جمع شدن
فریادهایی که در گرما چون آب - جمع شدن
ابری شونده
با حقیقت / و آب / پوشیدن
از سودایِ طنین / و داد
قانون " آهسته " از زمان نما
ای جامِ تاریکِ انگشتانِ باز
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که میریزد
رویاىِ آب
ای جامهایی که در فضا وجود دارد
- - -
امیر قاضی پور
حوض
تابستان
دوران کودکی
محله شاپور
جمعه بیست و دوم تیر ۱۴۰۳ | 15:47 | امیر قاضی پور -
آسانتر
دورتادورِ سنگ
از دست و پا
و گرهِ طناب
ایده رویِ خوابِ عمیق
دیگر ، خنده یِ بزرگی برای جوخههایِ آتش
گاهی شبیه کسِ دیگر
اهلِ لعنت
تزئینهایِ اسبی که میغلتد
هیچ کس خوابِ عمیقِ پیکان را
- - -
امیر قاضی پور
این همه تقلا ، تمنا و خواهش . مثلِ خواهشها و تقلاهایِ دو زن در فیلم " من تو او مرد او زن " از شانتال آکرمن در یک اتاقِ سفید .
آره! اتاق سفید / این بی جنسیت موها / صدایِ قوها / گردنِ وقتی نمیبینمت
گاهی فکر میکنم بسه این زندگی که خودم زندگی، هستی ، نفس و دنیا هستم . تمومش کنم . اما همان تقلاها اشتیاقها و خواهشها . همان وجود . صفحه سفید ، سکون و سکوت . برپا برجا!
تقلا
خواهش
اتاق سفید
تمنا
چهارشنبه بیستم تیر ۱۴۰۳ | 0:12 | امیر قاضی پور -

□ سیلویا پلات:
"پدر
این هوای سنگین کُشنده است
من آب تنفس خواهم کرد"
□ امیر قاضی پور :
ضربدر زدن ضربدر زدن
لالهها در وهله یِ اول
خون از بدنم میرفت
جعبه فقط آینه
بازیافتت چروک یافته / بدن،رفته درخت،جاودانه
از میانِ انگشتانم ضربه زدنِ هوای تازه
آن ها حتا توی آن تُنگ شیشهای حتا ماهی نیستند
تشدید نیست در میانِ انگشتانم در میانِ مه
دندانهایِ زرد از میانِ اکسیژن،
تنم را به جراحان بسپر / مرا تسخیر برایم چنگ یا سَم بیار
تمام روز بمیرن خوراکیها تمام روز لاتین هجاهای نامفهوم
کلیسایِ یک درخت
داربستهای نادیده / بلوایِ سبزها
بی رنگ مثلِ پوستِ دهان
ماهی هم بیرحم است
شاتوت هم غروبها را رنج میبرد
رنگ پریدگیِ شاتوتها دیدنی نیست
خونِ همه از بدنشان
مهم نیست بشقابهای بیمارستان نفسِ مُردگان داشته باشد
میل به کشته شدن
در آب، جیغ میکِشن
تصویر: نیکول کیدمن در نقش ویرجینیا وولف در فیلم ساعتها (۲۰۰۲)
شعر
سیلویا پلات
امیر قاضیپور
بدن
دوشنبه هجدهم تیر ۱۴۰۳ | 1:48 | امیر قاضی پور -
تنهایی و تنهایی اذیتم میکنه.
مدام پُر و خالی میشم
وقتی وارد جمعی میشم دوست دارم بعد ار ساعتی خارج بشم و برعکس تنهایی ، هنگامی که کسی نیست کنارم اذیت کنندست .
انگار هنوز اکهارت تول و امثالِ " تفکر زائد " روی من کامل تاثیر نزاشتن .
تنهایی در انتهای شب!
شعر تیر را ملاحضه کنید در پایین .
شعرِ تیر
آدم / دوست نداشتم
نفر به نفر
چَشم کار میکردم ... سرکار
در وسط پاک کرده
من از چند کم میشود
رویِ زمین - مرزی - خون کشیده
که رویِ دیروز پاک کرده
من حسابم فکرهایش زمین است
به این زودیها پاک کرده
نمیشود
خندهدار است
گوش -کلماتم - را اِشغال کرده
کار میکرد
در هوایِ راهنمایی
گوش کرده
در میکردم
هوا از شلوغی
مرا اِشغال کرده
گوش میدادم
بخوانم
میدانستم به این زودیها پاک نمیشود
چیزی نبود / از سرم پایینتر
تار تار ....جان !
مرزِ پاخورَش
بدجوری درد به سرش میزند
از چند صورت برداشت داریم
- - -
امیر قاضیپور
تنهایی
انزوا
امیر قاضیپور
شعر
جمعه هشتم تیر ۱۴۰۳ | 11:57 | امیر قاضی پور -
وقتی با خودم قرار گذاشتم در شهرِ سیلویا
بر افتادنِ چشمها و درختها
تابیده بود بنفشها و سنگ فرشها سکهای بود
بخارِ سرِ همه از استخوانهایِ خشک نبود
بر بندِ رخت آویزان شده/ساعتی بر فراموشی
حکم رانیِ شاتوتها و تابها و زنها و دخترا
و سر برداشتن از لبا
سبزتر از بازوهای نه داشته به چیزی سنگین
این-از تو پریدم
در کدام غیبت حاضر
تو ردپایِ تاریخی
میل به نشستن در یک مکان
مشاهده یِ رسوخِ نیروها
و ردپاهایِ تاریخ
میل به ناحیه گرایی
همه باید از همه لهجهشان بُگریزنند
بزنند به دیواره تاریخ
تمام ناپذیر از دستِ همه یِ آن شکنجهها
دیواری-چروکی نبود
کافهای بی هوا با مشتریانش در هم نمیپیچید
و میل به نشستن در یک مکان
- - -
امیر قاضیپور
رسوخِ نیروها
لحظه حال
poetry
امیر قاضیپور
چهارشنبه سی ام خرداد ۱۴۰۳ | 22:2 | امیر قاضی پور -

صفحه را که بست. اگر کسی «دیده نمیشود»
دهان باز، رویِ آتش
بر نوکِ زبان، با موهایِ کوتاه
به تنِ مورب / به اسمِ مارگوریتا
: به هنگام شهری بود وسطِ زمان
دستهایِ من رویِ انگورها به چَشم میخورَد
«مجانی فضایی که ایستادهای».
: دستهاشو به طرف دو ساعت دراز میکند
" الان به دنیا آمدم "
دست به جیب میبَرَم
در چَشمت بودم -
وزنِ بدنم را بییندازم
حس میکنم دارم نگاه میکنم
بعد همه چیز دارم
نه تصویری - نه باجهای
سازهای داد آب و نان
- - -
امیر قاضی پور
صفحه
امیر قاضیپور
فضای خالی
تصاویر
جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۴۰۳ | 12:50 | امیر قاضی پور -

" صدایی از چارچوبِ شیشهها "
در اعتقادِ آبی رفتنِ کفشها
نه میراند نباریده گرم میکند
اُردکی
جایی برای بازی.
بی نهایت
هنگامِ سایش
پلک میگُشاید
«همه لبخندی»
مگر با نوشیدنِ دهانی سر میزَنَد
مانند شیرشان،در میانِ ما حائل.
خونِ یکی مثلِ گرمکها
" صدایی از چارچوبِ شیشهها "
در اعتقادِ آبی رفتنِ کفشها
نه میراند نباریده گرم میکند
- - -
امیر قاضی پور
علیه انباشتگی
تازگی
شعر
امیر قاضیپور
دوشنبه هفتم خرداد ۱۴۰۳ | 11:55 | امیر قاضی پور -
از تنِ اوست
جانش را در فاصله میدید
شاخه یِ به هم پشت
طرحِ لبخند افتاده رویِ خاک
اگر شبهایِ آخر
با صدایِ نزدیک
نزدیک در میانِ سنگهایِ پاره
- - -
امیر قاضی پور
سیمون ویِ عارفمسلک به دوستی در قارهای دیگر نوشت «بیا به این فاصله عشق بورزیم، فاصلهای که به تماموکمال در تاروپود دوستی تنیده، چراکه آنهایی که یکدیگر را دوست ندارند فاصلهای بینشان نیست.»
استفان مالارمه: تو با اثر [یا شعر] خویش اعلام خواهی کرد که جهان را در فاصلهای از خود نگه داشتهای
... چنانچه دو عاشق، با استفادۀ نامشروع ( Unlawful) از مهر ، خود را یک تن بینگارند ، دوستی این قدرتش را از دست میدهد؛ و در آن صورت آنچه در جریان است دوستی به معنای درست کلمه نخواهد بود. چنین اتحادی را حتی اگر میان زن و شوهر رخ دهد میتوان اتحادی زناکارانه ( Adulterous Union) نامید. جایی که فاصله و احترام وجود نداشته باشد دوستی در کار نیست.
نفسِ لذت بردن از این که مانند محبوب بیندیشیم، یا حتی آرزوی چنین توافقی، پاکی و صداقتِ دوستی را خدشهدار میکند. این امری شایع است، در حالی که دوستیِ ناب امری نادر است.
□ بخشی از مقاله سیمون وِی با ترجمه بهزاد حسینزاده در کتاب قدرتِ کلمات
فاصله
احترام
امیر قاضیپور
سیمون وِی
سه شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 10:58 | امیر قاضی پور -

این تا تو روز.
به نام یک روشن
مثلِ خودم.
این تا تو را نداشت
وقتی که نه پاک میشوم.
نفر اول است مجموعِ خودم
- - -
امیر قاضی پور
فشردگی
حجم
poetry
امیر قاضیپور
پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 21:59 | امیر قاضی پور -

اعضایِ مانده به طورِ منظم
- برای همیشه
راه راه شدند
«پنجره یِ تمامِ خانه»
شدهای از سن و سال رویِ آرایش
پاسخ به مسائلِ شخصی
عذرخواهی میکند
" اولین کسی که از خانه روی بر میگردانَد "
چیزِ تازهای مثلِ پُختنِ غذا
- - -
امیر قاضی پور
کلیدواژه
شعر
امیر قاضیپور
عکاس
یکشنبه نهم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 17:9 | امیر قاضی پور -

چشمه رها شده
اتصالها که یکی شود برای هر اتصال
وقتی جدا میشویم برای بخشیدن
نگاه کن هرگز فکر نمیکردی به جنونهایی که یکی نشود
یکی نشود!
دعوت همه دیالوگهایی که باید سرنگون شون
چشمهایی که هیچ وقت نشد!
از نیمه افتادن و نگاه کردن . نگاه نمیکردی وقتی که
هر کسی زیرِ سرِ جنون
دعوت همه یِ آدمها ورایِ
هیچ وقت نشد
چَشمِ رهاشده
- - - - - - -
امیر قاضیپور
چشمه رها شده
شعر
امیر قاضیپور
نگاه
یکشنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 2:4 | امیر قاضی پور -
هیچ کس به هیچ کس فشار نمییاره
تنهیِ درخت
یا شاتوتهایِ بُریده
اقدامش، تماسی بود
مفعولِ بیواسطه
شکل را فرمان میدهد
خاطرهیِ رهگذر
یا فشرده شدنِ گندم
صدای آن که / کس را به تجلیل
وا میدارد
شاتوت / که به گذشته زیسته است
پرشهایِ یک درخت
" جملات رو که منفی بگی "
- - -
امیر قاضیپور
برخی شعرها مثلِ وِرد شده برام . مدام تو ذهنم و روانم نقش میبنده .
یک شعرِ شاد با روحیه خوب
وِرد
شعر
امیر قاضیپور
شنبه یکم اردیبهشت ۱۴۰۳ | 1:58 | امیر قاضی پور -

در کدام بزرگ شدی
خراشیده شده است آسمان
از عبوری و اضطرابی که از چمدان میآید
حجمِ من
سینههایِ تو درهایِ وادیِ پوچ
من سرم را روی سینههایِ تو گذاشتم
از خود پرسیدم
در یک روزِ روشن از سقفها
شکسته شدنِ صدایم وقتی باران است
- شکستِ صدایت
وقتی در اُردیبهشت زندگی میکردم
و ساقها و زانوها و قرمزها
- - -
امیر قاضی پور
■ کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/ghazipooramir
کلیدواژه
شعر
امیر قاضیپور
یکشنبه پنجم فروردین ۱۴۰۳ | 2:9 | امیر قاضی پور -
اتاق خواستم از عروسک
که هنگامِ رقصیدنِ یک آشپزخانه باز میشود
همه ابر میشود در ابرهایِ تو
رساتر از فراتر
یک طعام برایِ شِکر
سینهاش گُل میداد
با خودت بُردی هی چنگ میزند به صورتت
انگشتِ نشانهمان
بالم گشوده نمیشود
ظرفهایِ کهنه در تالارِ بزرگِ شهر
اتاق خواستم از عروسک
که هنگامِ رقصیدنِ یک آشپزخانه باز میشود
چه عیبی دارد که این سبزهزارِ شور میخرامد بر این رود
اگر یک اتفاق کوچک بیفتد
ساقهای پا
و دندانههایِ یک درخت
در شکلِ مسافری که به آن میزنیم
آثارم را سرانجام بر ریشههایشان
اما حرف آمد که در سکوت
- - -
امیر قاضی پور

سکوت
شعر
امیر قاضیپور
عروسک
جمعه سوم فروردین ۱۴۰۳ | 10:9 | امیر قاضی پور -

از سمتِ بهار که میآید به سمتِ جنوب
دو راهرو پهن،
دروازههایِ فرش را باز می کُنَن
دستانِ بزرگِ یک تبر
شیشههایِ آبیِ شراب به سمتِ شمال میآید
عینِ حشرات که فرش را میخورَن
آبشاری که گاهی وقتها در تلفن شنیده میشود
صدایِ یک زن که راهرو را لُخت میکند
لیمویی رنگ مثلِ سبز
پوست لیمو ، فرش میکند حشرات را
جانِ یک پرنده که اعضایِ بدنش قطع شده
- - -
امیر قاضی پور
بهار
واسازی
امیر قاضیپور
شعر
یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ | 10:20 | امیر قاضی پور -

فهمِ واقعی
" حاصلِ شکستنِ زمان "
بسطِ بحران
" مُجادلهی قُطبین "
چشمه و چشمه و استتیکِ صدا
یا صدایِ شنیدنِ آب
" از رویِ کندن کُندهی درخت "
قطع میکند رابطهاش را
سنگی که به آسیاب میخورَد
تنها به تو فکر میکند
احتمالن برکه منتظر ماهیست
وقتی چاله را میکنی
سرش را تویِ حوض میکند
درخت فکر میکند که چاله را بکند
از دو طرف احاطه شدی
- - -
امیر قاضیپور
کانال شعر و شعرخو انی در تلگرام:
T.me/ghazipooramir
چشمه
شعر
امیر قاضیپور
فیلم چشمه
یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ | 10:44 | امیر قاضی پور -

بسته از یک اتاقی نور
"سقف آویزان بود"
آب را چرخیده بدهید
حالا کمی خون
"دریا و شنهایِ داغ"
مثلِ آب با اکراه
پله لمس میکند
بی اجازه پس بروم من
ماهیها در زنگ تفریح
گاه به یاد بیاورید تازه است
- - -
امیر قاضیپور
تصویر: از فیلم A Ghost Story
شعر
امیر قاضیپور
کلیدواژه
تازه
پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۲ | 2:2 | امیر قاضی پور -

تیرِ چراغ / come back
هم خروجیها
سلسله من و تو
وقفِ مُخَش ، میکوبی
تنگ ، بالا / رویِ سینه
دست... دست
جانِ پرندهای از حشرههایِ بُلند
تاجِ گُلها پَر میشود
سه بار هم استخوانت
گوش مایههایِ بعدازظهر...
- - -
امیر قاضی پور
به هوا
امیر قاضیپور
شعر
شعرعکس
سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲ | 9:26 | امیر قاضی پور -

آسیب میزند یک پرنده به ساحل
تماشاگر یا باز است یا بسته
عقب نشینیِ ترکشها در حرکتِ سنگها
آغازیهای برای بزرگداشت
پرده، ترکشهایِ قاطع را به کلام و نگاه
اسکناسی به شدت کاذب
خیالِ درجاتِ عالیه
سنگها
و ناپدید شدنِ تیرکمان
- - -
امیر قاضیپور
شعر
امیر قاضیپور
تماشاگر
آزادی
یکشنبه سیزدهم اسفند ۱۴۰۲ | 6:55 | امیر قاضی پور -

امیر قاضیپور :
وقتی درخت با بی گانگی دست دراز میكند
تصاويری در حالِ عبور
گاهی مسيری كه يك نفر طی میكند میتواند ماكت حركتِ گروهِ بزرگتر از مردم باشد
اگر در فضایِ بسته كار كنم حقِ انتخاب ندارم
بازوهايم بيش از پيش زنانه شده است
بالشتهایِ افتاده به سقف از بزرگتر شدنِ سينهها
از بزرگتر شدنِ پلها، قايقها و خاكريزها
يك شبِ زمستانی رودخانه برای حفاظت از مكانهایِ در حالِ ريزش
درخت باز شده است/ we are open / بالشتهایِ افتاده به سقف
از بزرگتر شدنِ سينهها
....................
آزادسازی
شعر
امیر قاضیپور
حق انتخاب
سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ | 2:12 | امیر قاضی پور -

از نور زنده شوی
با طنینِ صدا...
شبها را به دیدنِ روزها طی نکردم
و این بار کجا بود
همهیِ لباسهایِ خانه توری
اثاتهایِ دیگر
این بار چیزی میل دارید بنوشید
ببخشید بپوشید!
یک فاصلهگیریِ ناگهانی
آمدن و رفتنها
و جا به جایی
حشرهها هنوز نورِ زَنَندهای دارن
- - -
امیر قاضیپور . صبحهای شبانهروز
شعر
امیر قاضیپور
عکاس
نیوشا توکلیان
یکشنبه ششم اسفند ۱۴۰۲ | 2:3 | امیر قاضی پور -
مس / «خطوطِ قرمز»
ایستاده همچو فاصلی
از لبی که بسته است
عکاسِ روزنامه /بیرون ، ایستاده
یک لکه زمین
روشن ، به تماسِ دست
آهو ، آب میکِشد به خواب
صدات زد که میمانَد،
یکهو رویِ دیوار
قدمهایِ شیشه خاک گرفت
پاشنه، بی صدا
بلند میشوند بر شاخه

شعر
امیر قاضیپور
شعرعکس
فرزانه قدیانلو
جمعه چهارم اسفند ۱۴۰۲ | 2:10 | امیر قاضی پور -

تو به چیزی اشاره نمیکنی
نه سنگها نه سیمهایِ اضافه
ماکت و دستهایِ تو آن بالا ایستاده است
باهام حرف بزن
اون بالا ایستادهای
نردبان آن بالا
رقص کردنِ یک ستاره
چیدمانی که روی زمین مینشیند
" تو به چیزی اشاره نمیکنی "
نه سنگها
اون بالا ایستاده است
- - -
امیر قاضی پور
شعر
امیر قاضیپور
شعرعکس
talk to her
چهارشنبه دوم اسفند ۱۴۰۲ | 2:28 | امیر قاضی پور -

فرو-تن / بلندتر از آهک
برای گذشتن از خیابان ، شاتوت میخورم
شیشههای یخ / آبشار ..." قرینه "
لیوانهایی که با مَته سوراخ میشَوَن
دستانِ خودم را بُریدم روی سینهاش فشار دادم
برجستگیِ آب . حوالیِ آب
بیآب شدنِ انگور . ماهیهایِ شیشه
ترسناکترین جایِ جهان برایِ بُریدن و شکستن
وقتی گربهها پیر میشَوَن
مرگِ آنیِ سرنشینان بعد از خوردنِ تناوب
لیوانی که آب میشود گردنِ یک پارچ
درختی میکارم غیرشخصی
برای گذشتن از خیابان
- - -
امیر قاضی پور
شعر
امیر قاضیپور
شعرعکس
باطنیگرا
سه شنبه یکم اسفند ۱۴۰۲ | 5:24 | امیر قاضی پور -

آهنها / و چشمانِ اسبها
اطاقها و تنها پلک زدن
همه چیز در فضایِ اسمها و اطاقها نیست
در این میان بشکهای که در نزاع رویِ بدن نمیافتد
ضمایر، همیشه در گلبرگها هستن
تا از خود بیرون بیاییم.
در دیگران بیایم
در لثه های آدم ها؛ماهیها
ماهیها لثههای آدم
ادامه دادن در حالتِ ساکن
برپا، برجا
- - -
امیر قاضیپور
خوانش شعر بالا :
اهمیت شعر ، در تکیدگی و ایجاد فضاییست که به روایت کردن و ادامه دادنِ یک معنا و مفهوم کلی اعتنایی ندارد. مثل شعرهای سیلویا پلات - پلات متقدم و عاشق طبیعت وحشی آمریکا - سطرها از شگفتی و خلا موج میزند و رانهای داروینیستی به همراه یکجور شادی طبیعت گرایانه به سطح میآید و میترکد و محو میشود و بی مهابا آینده در دل گذشته سقوط میکند. درست مثلِ اسبی که جنین و جفتاش را با کیسه یِ پاره شده به دنبال خود میکشد و بی توجه به آن همه خونریزی ، در علفزار مشغول چرا میشود. تصویرسازیها حداقلی ست و در زمانهای مصرف شده پناه گرفته است. تنازع بندها چونان زنجیرهای از اتفاقاتِ نیفتاده به غریبگی و تک افتادن کلمات در جملات دامن میزند: " در این میان بشکهای که در نزاع روی بدن نمیافتد/ ضمایر ، همیشه در گلبرگها هستن / تا از خود بیرون بیاییم." اینجا نقطه یِ صفر مرزی هر کنش و واکنشی ست و پانتومیم کلمات ، اشارتگر حد اعلای یک بلاغت جسمانیِ انکار شده و نامرئی ست.
امیر قنبری. منتقد شعر
شعر
خوانش
شعرعکس
امیر قاضیپور
پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۴۰۲ | 11:48 | امیر قاضی پور -
توهم همیشگی انقلابها این است که چنانکه قدرت به دست قربانیان قدرت، که از بیعدالتیهای فعلی مبرا هستند، سپرده شود آن را عادلانه به کار خواهند برد. اما به استثناءِ انسانهای کاملا مقدس، قربانیان درست به اندازۀ عذابگرانشان آلودۀ قدرت میشوند. شری که در قبضۀ شمشیر هست به نوک آن نیز منتقل میشود. به همین دلیل قربانیانی که به این ترتیب به قدرت رسیده و سرمست تغییرند، به همان اندازه یا بیشتر از آن ، آسیب میرسانند و خیلی زود دوباره به همان جایی سقوط میکنند که پیشتر بودند.
سیمون وِی . شاعر و عارف فرانسوی در کتاب جاذبه و رحمت.
فارسیی : بهزاد حسینزاده
■ یک شعر از امیر قاضیپور
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
صبح هایِ شبانهروز
من از وقتی مهمان دعوت کردم
روح به پهنایِ اندامش
و گوشِ خيلی خطرناكی روبرویِ آينه
نوزادگانِ نو برایِ دیدن
محوری با ردا
رقاصکی که فکر میکند خشکیِ بدن از سینه است
آويزههایِ گيلاس، روح را تك و تنها نمیگُذارد
صنعتگران روحشان را طبلآسا از كيفيتِ گوششان بهتر میسازند
غلتیدن جز خیزشِ اقتدارش
کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
خلوت در نگاهِ دنیا / هیبتِ برون
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
تو چه گونه میتوانستی ببينی چه لَزِج و چه قدر خوشمزه لميده است در نگاهِ پيله
"تجلیِ قدرت"
اربابانِ نامی به نامِ "حسِ تهی "
من از وقتی كه جلسه گذاشتم اشباع شدم
من از وقتی كه جلسه نمیگذارم خالی نمیشوم این جمله نگاتیو یا negative است
انقلاب
سیمون وِی
قدرت
آلوده قدرت
دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ | 8:38 | امیر قاضی پور -
یک شعر دو نظر✔️
با چَشمِ دشواری
که وسطِ زمین و هوا هست
با پاککُنِ خیلی سفت
صندلی سومی زیادی بود در تمامِ شب خالی
تمامِ شب، مبلها فرو رفتهاند
و احوالِ کریستال را میپرسند
ماشینِ تحریر
فنجانِ کثیف
فرزانه مرادی با چَشمهایِ ضعیف
Odeso7
لکه کوچکِ گردگیری
هر دوازده دسته عینِ همدیگر است
- - -
امیر قاضیپور
■ نظر پدرام محمدزاده (شاعر) بر شعر بالا :
دوازده سطر
دوازده مردخشن
دوازده کادر
دوازده کادر
دوازده جهش
دوازده مرد خشن
مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن مرد خشن
چطور این همه رو با یه لحن در کنار هم پهن کردی؟ این برای من سوال عجبییه
شعری برای خود
■ نظر آزاده فراهانی(شاعر) :
تصویر استعاری قسمت اول شعر واقعن خوب بود. مخصوصن تمام شب مبلها فرو رفتهاند و احوال کریستالها را میپرسند . خوب تونسته به اون فضای مهمانی با حضور حاضرین غایب هویت بدی.
■ کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/ghazipooramir
شعر
امیر قاضیپور
خوانش
poetry
شنبه چهاردهم بهمن ۱۴۰۲ | 12:38 | امیر قاضی پور -
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
صبح هایِ شبانهروز
من از وقتی مهمان دعوت کردم
روح به پهنایِ اندامش
و گوشِ خيلی خطرناكی روبرویِ آينه
نوزادگانِ نو برایِ دیدن
محوری با ردا
رقاصکی که فکر میکند خشکیِ بدن از سینه است
آويزههایِ گيلاس، روح را تك و تنها نمیگُذارد
صنعتگران روحشان را طبلآسا از كيفيتِ گوششان بهتر میسازند
غلتیدن جز خیزشِ اقتدارش
کِشتی شکستگان
و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
خلوت در نگاهِ دنیا / هیبتِ برون
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
تو چه گونه میتوانستی ببينی چه لَزِج و چه قدر خوشمزه لميده است در نگاهِ پيله
"تجلیِ قدرت"
اربابانِ نامی به نامِ "حسِ تهی "
من از وقتی كه جلسه گذاشتم اشباع شدم
من از وقتی كه جلسه نمیگذارم خالی نمیشوم این جمله نگاتیو یا negative است
- - -
امیر قاضی پور
■ کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/ghazipooramir
تهی
اشباع
امیر قاضیپور
poetry
پنجشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۲ | 19:8 | امیر قاضی پور -
تعدادِ یخها و پرندهها فایدهای ندارد
از دور، کوههایِ تهران را نوازش کنی
زودتر از من کف میبینی
چشمهای خودت " فاصله از نزدیک "
کلمههایی هست که دوباره تکرار میشود
صدایِ ضرباتِ آخرِ سطر
وقتی قفل نباشد
گرد و خاک نباشد
تا جایِ خالیات
" تمامِ روز "
مالِ ستارههایی که
رو به گرما میرود
افقی:لوله
عمودی:لوله
گسترش
مرگ
سه پله
پایینتر
از ماه بود
- - -
امیر قاضی پور
■ کانال شعر و شعرخوانی در تلگرام:
https://t.me/ghazipooramir
جای خالی
مرگ
امیر قاضیپور
poetry
پنجشنبه چهاردهم دی ۱۴۰۲ | 16:40 | امیر قاضی پور -
هوا دارد تنفس میکند
و اگر روزها به کسی کاری نداشتیم
*
اما ، زمان ، زمانِ خودت هم حمله هایِ قلبی دارن
در تقلا در اتاق ، در حواس به اتاق
در شانه ها شما را ارزانی داشت برای فنجان هایِ قهوه
*
این صدایِ نخستین قهوه در هوا نشنیده باقی میمانَد
از جانب من برخی آدم ها
عادی نام من ماشین ها برای پوست کردنِ همان
افتادن از نام
از دهان نوشیدن در اتاق در حواس به اتاق
از دهان نوشیدن / حالا به دیدنِ سایه
- - -
امیر قاضیپور
شعر بالا را در کانال تلگرام در آدرس زیر شعرخوانی کردم:
https://t.me/vasazi/4595
سایه
تنفس
حواس
امیر قاضیپور