دوشنبه بیست و هشتم آبان ۱۴۰۳ | 2:21 | امیر قاضی پور -
وقایعِ سریال کبیر( The Great)، متعلق به زمانِ حال تنها زمانِ واقعیست. نه گذشته جعلی و نه آینده جعلی. وقتی تمامِ رفتارهای بشری دائم تکرار میشه. و اینجا از دلِ امپراطوریِ روسیه، ملکه روسیه، میل به تغییرات اساسی دارد. ملکهای با بازیِ ال فانینگ( Elle Fanning) که طرفدارِ مدرن شدنِ جامعه با نگاه به عصرِ روشنگری و آرای کسانی چون " دیدرو و ولتر " است. سریال The Great ، همه چیز را به سخره میگیرد، اما جدیترین و عمیقترین مسائلِ بشری را تصویر میکند. تو دلِ جنایت، بربریت و خونریزیِ روسها و سایر کشورها، از بخشش حرف زدن در مقامِ عمل. تاکید دارم این سریال مربوط به زمانِ حال است. چون همه چیز در حالِ تکرار است. این وسط تجدیدنظر مهمه. هوشمندیِ سریال کبیر برای میلیونها بیننده جهانی. رکاکت جنسی با ملاحتِ فراوان، جزئی تصویر کردن روابط خانواده و قدرت. و سیاست به روزی که در هر قسمتش دارد. دیدنِ این سریال برای ما ایرانیها واجب است.
سریال کبیر ( The Great) تو اوجِ خشم و کینه و خونریزی، بخشش دارد. حتا دیالوگهایی داره که بصورت واضح میگه: زمان گذشته و آینده واقعی نیستند و زمانِ حال را باید دریافت.
زمانی اگر امثالِ بونوئل میخواستند به دین و مشخصا مسیحیت در آثارشان حمله کنند، با خطرِ مرگ هم روبرو بودند. هرچند کسی مثلِ بونوئل با ساختنِ فیلمهایی مثل " راه شیری " ، یک حمله کاملن سینمایی به مسیحیت و کاسبانِ دین داشت. امروز سریالی ساخته میشه بنام " کبیر " ( The Great) که تمامِ چیزهای بشری از جمله دین و خرافات را به سُخره میگیرد. کاری که در زمانِ ولتر و دیدرو بسیار سخت بود و امروز آسان. هر روز باید یک سریال خوب دید. آیینِ کشورداری، راهنمای زندگی و خردِ ناب اگر در " دائو " و " دائو دِ جینگ "خوب کار کنه، مشکلی نخواهد بود.
سریال کبیر
The Great
لحظه حال
بخشش
شنبه بیست و ششم آبان ۱۴۰۳ | 3:7 | امیر قاضی پور -
مفهومسازی نکردن
و مفهومسازی نکردن
اینو دوست دارم
دائو پشتیبانِ من است
این شعرِ زیر را دوست دارم. بخوانید
تکان میدهد و تو را در خود عوض میکند
وزنهایِ آبهایِ آزاد
روشنیِ آب ، مثالِ تُفی سفید
وَق زده به عطرش
تیغها که بر بستر ماسههای این بدن مینشیند
یک دلفین نفس میزند، میبوسد
به نشانه استمنا،خودش را درونِ خودش
با حسِ لَزِج از آبیِ خلیج
مثلِ گوشت ولو شده
لَخ در آبهایِ آزاد
صابون،آبی مینوشد
- - -
امیر قاضی پور
مفهومسازی نکردن
دائو
آبهای تمیز
آب
پنجشنبه بیست و چهارم آبان ۱۴۰۳ | 2:9 | امیر قاضی پور -
شعری از فرامرز سلیمانی
for john cage
wild wide open
جهان از برابرم میگذرد و میگریزد از برابرم
نقش بیهودگی دارد این زمان
به بیخودی و بیمعنایی
بی مقصود و خواهش
و التماس
بیحسهای فراهم و درهم و گم
اگر آواهاش همساناند اینسان
پس سکوت آوایی یگانه ست
وحشی و گشوده و برپا
به دعوتی و نه پذیرشی
در اتفاق و فضای خاکستریِ
مهره
و تاس
میآمدم مدام و مبارک باشد جهان
( پس هجده دقیقه سکوت ... )
نکته : با خواندن شعرِ فرامرز سلیمانی یاد این عبارت "دائو دِ جینگ" افتادم: چون خواهشی نباشد، [ آدمیان] سکون مییابند.
سکوت
فرامرز سلیمانی
john cage
خواهش
سه شنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۳ | 2:22 | امیر قاضی پور -
برای بیش از دو دهه، با هدفون فیلم میبینم و موسیقی گوش میکنم. گاهی که امکانش هست موسیقی را بدون هدفون گوش میدم، فضای گستردهای به رویم باز میشه. مثلِ الان که دارم آلبومهای فرانسوی زبان سلن دیون ( Celine Dion) را گوش میدم. هدفون خوبیهایی داره. باعث میشه صداهای فیلم را با جزئیات شنوا باشی. سر و صدای اطرفتُ نمیشنوی و تمرکز داری. اما همیشه هدفون زدن خوب نیست. واقعن گاهی گوش درد میگیرم.
فیلم دیدن:
زیبایی برخی از بازیگرها مثلِ همین خانم " بلیک لایولی" باعث میشه ۱۳۰دقیقه یک فیلم هدر رفته که نتونسته خوب از کلیشهها استفاده کنه را تا آخر ببینیم. یک سینمایینویس بدرستی اشاره کرده بود که Blake lively با کاریزما و جذبه ذاتیاش مخاطب را برای تماشای فیلم درگیر میکند. برخی از منتقدان سختگیر هم یواشکی فیلمهای این بازیگر را میبینند. اینجا منظور فقط زیباییِ جسمانی نیست. همان کاریزما و آنِ بازیگری در کنارِ زیبایی و جذبه ذاتیست. الیزابت تیلور در جایی میگفت در چند تا از فیلمهایش باهاش مثلِ " گوشت" رفتار شده. دوست داشت بیش از ستاره سکسی بودن یک بازیگر خوب باشه.
بازیهایی که دوست دارم. بازیِ Blake lively در فیلم با ما تمام میشود ( IT ENDS WITH US).
هدفون
Blake lively
کاریزما
بلیک لایولی
یکشنبه بیستم آبان ۱۴۰۳ | 2:5 | امیر قاضی پور -
گرچه نیمشب باشد، بامداد اینجاست؛ گرچه سحر میآید، اکنون شامگاه است.
شبانگاه و روز فرقی ندارند. چیز یکسانی است که گاه شبانگاهش میخوانند و گاه روز. آنها یک چیزند.

کسانی که کتاب " دائو د جینگ " را خواندهاند، با کتاب " ذهنِ ذن، ذهن آغازگر" نیز کاملن ارتباط برقرار میکنند. زندگی مراقبه است شعر مراقبه است. رغبت به مراقبت. نویسنده این کتاب هیچ جای کتاب از " دائو" و "دائو د جینگ"، نامی نمیبره، اما این کتاب ۱۰۰درصد با دائو پیوند دارد. بیست و یکبار این کتاب توسط نشر بیدگل چاپ شد تا بالاخره این کتاب را خریدم.
مراقبه
ذهنِ ذن ذهن آغازگر
دائو
دائو دِ جینگ
پنجشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۳ | 2:15 | امیر قاضی پور -

چه طور عکسها باشد
پاروهایم را قایم میکنی
گدایی را که پس زدهای
شاید لنگه یِ دیگری را پیدا کنی
ناخنهایش به سایهام میآید
یک گیلاس آویزان رویِ آب
رد خورَش نیست
"دریایی که قایمش میکنی"
بویِ ماهی پس میدهد
با خود ببرید به گوشه یِ دنج
"درست هجاهایِ کمتر"
پیراهنم را دوختهام
- - -
امیر قاضی پور
تصویر : از فیلم High Art
یک لیوان آب
poetry
امیر قاضیپور
شعر
سه شنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۳ | 5:8 | امیر قاضی پور -
ایران آستانه شرق است
و نیز آستانه غرب
و پُلی میانِ این دو
جملات بالا از "رنه گروسه" شرقشناس است.
غرق در حیرتِ دائو
غرق در حیرتِ تصاویری که از آهو دریایی
منتشر شد.
زن-آزادیخواهانه؛ وقتی تمام لفاظیها و مفهومسازیها در میدانِ عمل تصویر میشه.
اینقدر حیرت زده نشو. یک جریان کاملن طبیعی از زندگی.
ما مردها دانگ خود را کامل پرداخت نکردیم. حتا یک شلوارک به پا نکردیم. از جمله خودم.
هیچ کس به هیچ کس فشار نمییاره
تنهیِ درخت یا شاخههای بُریده
آن که کس را / به تجلیل وا میدارد
زنِ معترض کوبایی " آنا مندیتا " با تنِ عریان خود، میخواست توجه مردمی را جلب کند، که بیتفاوت هستند.آنجا آنا مندیتا کارش پرفورمنس بود. آهو دریایی، حرکتش کاملن طبیعی و بداهه بود.
ایران
در آستانه
دائو
آهو دریایی
یکشنبه سیزدهم آبان ۱۴۰۳ | 2:5 | امیر قاضی پور -
یک: شهامت و آزادیخواهیِ سازندگانِ دو فیلم «دانهیِ انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف، و فیلم «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعیها قابلِ تحسینه. بازیِ عالیِ سهیلا گلستانی را در فیلم «دانهیِ انجیر معابد» چطور میتوان ندید. این نقش را با تکتک رویدادهای ایران بازیگر زندگی کرده. «سینما حقیقت» مترادف است با نگاهِ این دو فیلم، بر علیه زندگیِ جعلی که سالها در سینمای ایران، تصویر شد.
دو: پیش از آنکه به دنیا بیاییم فاقد احساس بودیم؛ با کیهان یکی بودیم. تولد ما را از این یگانگی جدا میکند، مانند آبی که از آبشار پایین میآید و باد و سنگها آن را تقسیم میکنند.
آنگاه دارای احساس میشویم. تو دچار مشکلی چون از احساس بهرهمندی. تو به احساسی که داری میچسبی، بیآنکه بدانی این احساس چگونه پدید آمده است. وقتی درک نکنی که با رودخانه یکی هستی، یا با کیهان یکی هستی، میترسی.
آب به قطرههایش تقسیم شود یا نه، همچنان آب است. زندگی و مرگِ ما یک چیزند. هرگاه این حقیقت را دریابیم، دیگر نه هراسی از مرگ داریم و نه مشکلی در زندگی.
«ذهنِ ذن، ذهن آغازگر» مقدمهای کلاسیک برای تمرین ذاذن(=مراقبه) و محبوبترین کتاب ذن در آمریکاست. این کتاب از روی گفتارهای شونریو سوزوکی، یکی از اثرگذارترین معلمان معنوی قرن بیستم، گردآوری و ثبت شده است.
فارغ از اینکه مراقبهگر باشیم یا نه، سوزوکی حقایقی را در اختیارمان میگذارد که برای زیستن آگاهانه در این جهانِ پرهیاهو، مفید و روشنیبخشاند.
(ذهنِ ذن، ذهن آغازگر، شونیرو سوزوکی، ترجمهٔ علیظفر قهرمانینژاد)
سه : زندگی و شعر مراقبه است. رغبت به مراقبت. در حالِ خواندنِ کتاب «ذهنِ ذهن، ذهنِ آغازگر» هستم. چاپ بیستویکم این کتاب از طرف نشر بیدگل. کتاب ترجمه روانی دارد. کتابی که صفحاتش را سیاه نکرده و سپیدخوانی دارد. «ذاذن» در این کتاب به معنای «مراقبه» است. نویسنده کتاب «شونریو سوزوکی» در این کتاب از دائو حرفی نزده است. اما دائویِ بی نام در سرتاسر آموزشهای بیواسطهاش هست. از یگانگی با تمامیتِ هستی ، تا نه به ثنویت، نچسبیدن و باور به هیچ.
ذهنِ ذن ذهن آغازگر
مراقبه
شهامت
کیک محبوب من
جمعه یازدهم آبان ۱۴۰۳ | 2:6 | امیر قاضی پور -
صفر: نیکی کن و بعد ناپدید شو
اثری از خودت مگذار
یک :
به یاد داری هات ۴۳ یسنا در اَوِستا را:
ای مزدا اهورا
آیا شور و دلدادگی من
به هنگام رسانیدنِ آیین تو به مردمان
مایۀ رنج و آزار من نخواهد شد؟
چه شگفتآور است! او که پیامبر بود.
بارِ امروز را برای فردایی که نمیشناسیم بر دوش میکشیم. این بهایِ کردارِ ماست.
از متنِ فیلم پسرِ ایران از مادرش بی اطلاع است ، نوشته و کارِ فریدون رهنما
دو : سینمای ایران با ساختنِ فیلمهایی مثلِ "کیک محبوب من" بدونِ سانسور و حجاب اجباری، که تم تنهایی را تصویر میکند، در مرحله آزمون و خطاست. در جایی که میخواهد، نفسانیت و لحظات خوشی و بخش سکسیِ زندگی را تصویر کند. از ۵۷ به بعد، تصویرِ زندگیِ جعلی را در سینمای ایران داریم. تو فیلم پسرِ ایران از مادرش بیاطلاع است، دیالوگی هست که میگفت: مردم سکس میخوان...سکس! یا وقتی احمد فاروقی از فریدون رهنما میپرسید: از سکس در فیلمت چه داری؟
فیلم "کیک محبوب من"؛ اگر دائو د جینگ خوب کار کنه، نیرویِ زنانه و مردانه در کنار هم قرار بگیره. فعلن باید از دیدن فیلمهای بدون سانسور استقبال کرد.
سه: وبلاگنویسی و نقل قولهایی که دوست داریم. چه کسی وبلاگ میخونه. دیواری بنام وبلاگ
لحظه حال
دائو
کیک محبوب من
بدون سانسور
پنجشنبه دهم آبان ۱۴۰۳ | 2:6 | امیر قاضی پور -
نیروی مذکر را بشناسید،
اما ارتباط خود را با نیروی مونث از دست ندهید.
جهان را با آغوش باز بپذیرید.
اگر جهان را اینگونه بپذیرید،
دائو هرگز شما را ترک نمیکند
و شما چون کودکی کوچک خواهید بود.
سفید را بشناسید،
اما سیاه را هم نادیده نگیرید.
الگویی برای جهانیان باشید.
اگر الگویی برای همگان باشید،
دائو در وجودتان تقویت میشود
و چیزی وجود نخواهد داشت که از عهدهاش بر نیایید.
حالات شخصی خود را بشناسید و در عین حال از حالات اجتماعی غافل نشوید.
جهان را آنگونه که هست بپذیرید
اگر جهان را بپذیرید
دائو در وجودتان میدرخشد
و به وجود نخستین خویش باز میگردید.
هستی از نیستی بوجود آمده
همچون ظرفی چوبی که از قطعهای چوب ساخته شده است.
فرزانه ظرف چوبی را میشناسد
و همزمان از قطعه چوب نخستین نیز غافل نیست؛
به این ترتیب او می تواند همه چیز را بکار گیرد.
دائو
دائو دِ جینگ
tao te ching
لائوزه
سه شنبه هشتم آبان ۱۴۰۳ | 2:19 | امیر قاضی پور -

زمانِ استقبال و دیدنِ دو فیلم «دانهیِ انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف، و فیلم «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعیها است. دو فیلمی که بدونِ سانسور و حجاب اجباری در ایران ساخته شده است. دو فیلمی که در فضای Net و کانالهای تلگرام منتشر شده است. چه مخالف حکومت و چه موافق حکومت هستید، پیشنهاد میکنم فیلم «دانه انجیر معابد» را در جمعِ خانواده و دوستانِ خود ببینید. موافقان و مخالفانِ حکومت درفیلم رسولاف، هر دو تصویر و صدا دارند و این منصفانه است. جای گفتگو دارد. فیلم «دانهی انجیر معابد»، لحظات نفسگیر کم ندارد. جایی در بحبوبه اعتراضات زنزندگیآزادی. ایران، بر تو چه رفت. ما ایرانیان بینِ جنگِ بیهوده و زندگی کردن کدام را انتخاب میکنیم. یکبار بهرام بیضائی در فیلم «چریکه تارا» این نگاه را تصویر کرد و حالا فیلم نفسگیرِ «دانهی انجیر معابد». ظرفیت کل صندلیهای سینمای ایران خالیه. کسی جای کسی را تنگ نکرده. اما چرا نباید این دو فیلم اکران عمومی بشه. فیلم آشغالِ رامبد جوان اکران عمومی میشه. اما این فیلمها بصورت اینترنتی در تیراژ میلیونی خارج از سینما دیده میشه.
خبر خوب : به فاصله کوتاهی پس از انتشار نسخه غیررسمی فیلم «دانه انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف، نسخهای از فیلم «کیک محبوب من» ساخته مریم مقدم و بهتاش صناعیها هم به صورت غیررسمی منتشر شد. این اتفاق در حالی رخ داده که اکرانهای عمومی این دو فیلم هنوز در بسیاری از کشورهای جهان ازجمله آمریکا آغاز نشده است. دو فیلم «دانه انجیر معابد» و «کیک محبوب من» که از شاخصترین آثار جریان سینمای غیررسمی ایران در دو سال اخیر محسوب میشوند، از نظر اکرانهای جهانی هم از موفقترین آثار ایرانی چند سال اخیر هستند. مجموع فروش فیلم «دانه انجیر معابد» فقط در کشور فرانسه از ۳ میلیون یورو با بیش از ۴۰۰ هزار تماشاگر گذشته و فیلم «کیک محبوب من» هم تاکنون در حدود ۶۰۰ هزار دلار با اکران در کشورهای آلمان، بریتانیا، سوئد و بریتانیا فروش داشته است.
دانهی انجیر معابد
کیک محبوب من
بدون سانسور
ایران آزاد
یکشنبه ششم آبان ۱۴۰۳ | 2:8 | امیر قاضی پور -
این تا تو روز.
به نام یک روشن
مثلِ خودم.
این تا تو را نداشت
وقتی که نه پاک میشوم...
خودانگیختگی
تلالو . درخشش
خالی شدن
و دائو
نوسازی
زندگیروزمره
دائو
خودانگیختگی
جمعه چهارم آبان ۱۴۰۳ | 5:1 | امیر قاضی پور -
جشن آبانگان
آبانگان (چهارمِ آبانماه به گاهشماریِ کنونی، دهمِ آبانماه به گاهشماریِ یزدگردی) یکی از جشنهای ایرانی است که در ستایش و نیایش ایزدبانو آناهیتا که ایزد آبهای روان بودهاست، برگزار میشدهاست. هنوز هم در ایران، جشنِ آبانگان به شادی، سرور و نیایش برگزار میشود. آبان به معنی آبهاست.
نکته: جشنهای ایرانی قبل از دینِ زرتشت بوده است. و زرتشتیان این جشنها را برگزار میکردند. و زرتشت نیز مخالفتی با این جشنها نداشته است. این جشنها ایرانی است؛ نه زرتشتی.
یک شعر
اسم دخترت را آبان بُگذار
تمامِ اتاقها
جز صخرهها
تمناها
یا بازیگوش
سوارکاران تسلی میدهند پرده یِ خاموش را
ماهیها
به رقص
خواهم شکست
نیما صفار : پنجِ عصر بود
و مسافرخانه
ماهیِ درونِ بلور
به سپیده جدیری گفتم : آیا تکرار میکند سبزههایِ جدایی
بی هوده پاک شدنِ نرمههایِ گوش
اسم دخترت را نسیم بُگذار
اسم دخترت را آبان بُگذار
تمامِ اتاقها جز صخرهها تمناها یا بازیگوش
سپیده جُدیری دستبندِ سبز دارد
بی هوده پاک شدن نرمههایِ گوش
رُزا جمالی یک سطر شعر را خیلی رویش کار میکند
من تو را بوسیدم
من تو را بوسیدم
لباسی تنگ
با هر نگاه به دیوار
میانِ غریبهها : Amy Adams . تهویهها و بدنِ " اِمی آدامز " و نرمه یِ گوش
ساعتها همیشه یک صدا بود / در نیامده بودنِ اِشغالِ ایران
- - -
تهران . امیر قاضیپور
آبان
آبانگان
امیر قاضیپور
شعر
پنجشنبه سوم آبان ۱۴۰۳ | 2:4 | امیر قاضی پور -
گلهای بهاری، ماه پاییزی؛
نسیمهای تابستانی، برف زمستانی
اگر چیزهای بیفایده خیال شما را به هم نریزد،
شما بهترین روزهای عمرتان را دارید
شعر بالا از موُمون است
از کتاب دروازهی بیدروازه
فارسیی : ع.پاشایی
دو ترجمه دیگر از شعر موُمونکان:
۱. ترجمه لینچ :
گلهای خوشبوی بهار، ماه سیمگون پاییز؛
نسیمهای خنک در تابستان؛ برف سفید در زمستان
دلت را از اندیشهی بیحاصل آزاد میکند،
بهترین موسم زندگیت رسیده است.
۲. ترجمه شیبایاما:
صدها گل در بهار، ماه در پاییز
نسیم خنک در تابستان؛ و برف در زمستان؛
اگر ابر بیهوده در دلت نباشد
برای تو فصل خوبیست.
حال خوب
دروازهی بیدروازه
دائو
زندگی
سه شنبه یکم آبان ۱۴۰۳ | 2:3 | امیر قاضی پور -
یک روز در درههایِ خوبِ تنم
مرتب به اکلیلها گیر میدادم
این جا که مینشینی
و چشمهایت دارد باغها را میبیند
از اندام و جایِ خانه و موزاییکهایِ خنک شده در پاییز
عاشق هر چیزی خواهم شد که نخواهم پوشید
یک اجارهنشین
اگر ماهی باشد
هوایش تنگتر میشود
اکنون رویا دخترم؛ آب میخواست از نیلوفر و سزار
نازکی یا خنکیِ جا به جا نشدن در تابستان همراهم بود
- - -
امیر قاضیپور
شعر
poetry
امیر قاضیپور