سال ۱۳۸۲، در «فرهنگسرای سرو» در کنارِ پارک ساعی تهران که امروز «فرهنگسرای بانو» نام گرفته، جلسه ادبی به نام «اتاقِ شعر» داشتیم. تو این جلسه ادبی در سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳، جوانهای شاعر که امروز جزو شاعرانِ حرفهای ایران هستند، با هم تبادلِ ادبی و هنری داشتیم. جلسه شعرخوانی که با جلسات دیگر فرق داشت و کارهای آوانگارد، شعرِ آزاد و تجربی و آثارِ غیرمتعارف در آنجا زیاد خوانده میشد. بچههای جلسه، وبلاگ ( Weblog) داشتند و در وبلاگ، گزارش جلسه مینوشتند و شعرشان را در وبلاگ منتشر میکردند. من از « اتاق شعر» وبلاگنویسی را آغاز کردم. وقتی سانسور بود و شعرِ امثالِ منو جایی منتشر نمیکردند. وبلاگ جایی شد برای شعر و یادداشتهای روزانه. حتا ترویجِ شعر. اونوقت مثلِ امروز در اینستاگرام و شبکههای اجتماعی همه چیز سریع نبود. گاهی یک شاعر یک پُست را یک هفته تا چند هفته نگه میداشت تا نظرات مختلف را در وبلاگش داشته باشد. و بعد پُست بعدی.
برای بسیاری عجیب بود که ما شاعران، نویسندگان و اهل قلم، نوشتههای حتا بلند و طولانی خود را در وبلاگ منتشر میکردیم. چون تنها فضا بود.
چقدر از پرشین بلاگ( Persianblog)، بدلیل سرویس بد و کُندی که داشت بدم میآمد؛ که آخرم تعطیل شد. سرویس بلاگفا( Blogfa )و بلاگ اسکای ( Blogsky) تند و سریع بودند؛ فضایی راحت برای وبلاگ نویسی بودند و هنوز هم هستند.

شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی