دوشنبه سوم آذر ۱۴۰۴ | 15:6 | امیر قاضی پور -
نه اینکه از آدمها بیزار باشی؛ چرا باید از آنها بیزار باشی؟ چرا از خودت بیزار باشی؟ فقط کاش انتساب به نوع بشر با این قشقرقِ تحملناپذیر همراه نبود، فقط کاش این چند گامِ ناچیزِ درنوردیده در مُلکِ حیوانی به بهای سوءهاضمۀ مزمنی در کلمات و برنامهها و عزیمتهای عظیم تمام نمیشد! اما این انتساب زیادی گران تمام شده برای شستِ دو دست، برای کارِ مداومِ سرپا، برای گردشِ ناقصِ سر به روی شانهها: این دیگ، این کوره، این گریل که نامش زندگی است، این میلیاردها اعلان و تحریک و اخطار و شور و نومیدی، این حمامِ الزامات که تمامی ندارد، این ماشین ابدیِ تولید و سایش و بلع و غلبه بر دامچالهها و شروع مجدد و بیوقفه، این وحشت شیرین که میخواهد برای هر روز و هر ساعتِ هستیِ بیمقدارت تعیین تکلیف کند!
چندان نزیستهای و با این حال همه چیز گفته شده و سرآمده. بیست و پنج سال بیشتر نداری، اما مسیر زندگیات به تمامی مشخص است. نقشها، آمادهاند و برچسبها: از لگن عنفوان کودکی تا ویلچر روزگار پیری، همۀ نشستگاهها، اینجایند و نوبت خود را انتظار میکشند.
مردی که خواب است ( The Man Who Sleeps) | اثر ژرژ پرک ( Georges Perec) | فارسیی : ناصر نبوی
زندگی
برچسبها
مردی که خواب است
ژرژ پرک
شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴ | 14:28 | امیر قاضی پور -

ما انسانهایی که با انواعِ دوربین و موبایل در حالِ دیدن همدیگر در شبکههای اجتماعی در هر کجا هستیم. همه ما بازیگریم. حال سریالِ The Office ، یک مستندِ داستانی از زندگیهای واقعی است. با قدرت تخیل و بازی در بازی، شخصیتهای یک اداره میتوانند شکلِ واقعی پیدا کنند. سریالی که مستند بودنش در قسمتهای آخر فصل نهم بیش از قبل ، دیده شد. سریال محبوبم اداره با نام اصلی The Office را میگویم. چقدر احساسِ واقعی بودنِ این شخصیتها را لمس کردم. با شخصیتهای The Office همراه شدم. گریه کردم خوشحال شدم و به انواع نقصهاشون خو پیدا کردم. نباید بیش از اندازه شعف زده بشم. سریال The Office مثلِ خانواده خودم میمونه. یک موجود جانداره. با تکتک شخصیتهاش ارتباط برقرار کردم بدونِ هیچ روشنفکری. با لحظات آبکی و احمقانه سریال The Office. بقول یکی از شخصیتهای The Office ، وقتی دائم از زندگی تو تصویر بگیرند ، یک جاهایی احمقانه میشه. سریال The Office را از فصل یک تا سه دوست نداشتم. به اصرار دوستی دیدم. فصل چهار تا نه که آخر باشه را دیدم و باهاش زندگی کردم . مثلِ دائو که همان تجربه زندگی روزمره است. برگشتم فصلهایی که دوست نداشتم را از سر دیدم. شخصیت مایکل با بازیِ Steve Carell را تو فصلهای اول دوست نداشتم. اما بعد عاشقِ بازیِ Steve Carell شدم. تو فصل آخر وقتی Steve Carell به عروسی خودشو میرسونه و کل خاطرات آنها زنده میشه. مستند در مستند بود و هست سریال The Office. هر روز باید یک سریال خوب دید. روزی یک کارگردان ایرانی پیدا بشه یک نسخه ایرانی از The Office بسازه. لحظاتی که بازیگرهای The Office ، رو به دوربین از خودشان میگفتند عالی بود. زیباییِ نقصهای The Office جلوی دوربین همه ما.
مشخصات سریال اداره (آفیس)
The Office
ژانر: کمدی
شبکه: NBC
بازیگران : Steve Carell, Jenna Fischer, John Krasinski
کارگردان: Greg Daniels, Ricky Gervais, Stephen Merchant
وضعیت: به اتمام رسیده ۹ فصل
خلاصه سریال : داستان این سریال که کمدین دوست داشتنی استیو کارل نیز در آن حضور دارد، درباره گروهی کارمند است که در شرکتی مشغول به کارند. هر یک از این افراد عیبی منحصر به فرد دارند اما در راس انها رئیس آنهاست که بیش از دیگران عیب دارد…
سریال اداره
The Office
مستند
زندگی
پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ | 16:40 | امیر قاضی پور -
آره درست میگی. توصیه خوبیه:
«با لطافت و سبکی بر روی زمین راه برو».
روحِ انسان فاقد سنگینی است؛ در حالی که جسمش سنگین است و از لحاظ عرفانی سبک راه رفتن، اشارت دارد به تسلط روح انسان بر جسم او.
یادآوری بالا از حسین نصر است.
لطافت
سبک راه رفتن
دائو
روح و جسم
یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴ | 10:8 | امیر قاضی پور -
زندگی در لحظه. خواب خوب شبانه با حرارت کم. نزدیک شدن به پاییز. شب مطبوعی داشتم. با آرامش و سکوت. البته من همیشه در حالت نیمه-خواب هستم. خواب در بیداری. همین آرامش شبانه چقدر زیباست.
وبلاگ نویسی و آرامش شبانهی یک شاعر.
شب مطبوع
آرامش
خواب خوب
سکوت
سه شنبه یازدهم شهریور ۱۴۰۴ | 2:13 | امیر قاضی پور -
به زندگیم که فکر میکنم میبینم کتابا همیشه نجاتم دادن، فیلما، سریالا، موزیکا نجاتم دادن.
کتاب خواندن
فیلم دیدن
نجات
سریال دیدن
یکشنبه نهم شهریور ۱۴۰۴ | 2:5 | امیر قاضی پور -
برخی سریالها را برای تفریح و سرگرمی و خنده میبینم. مثلِ سریال The Office که سه فصل اولشو-که خیلی لوس و آبکی بود- را دوست نداشتم. فصل ۴ و ۵ و ۶ را دوست داشتم و حالا در حالِ دیدنِ فصل هفتم سریال اداره ( The Office) هستم. و از دیدنِ سریال راضی هستم. موقعیتهایی که منو کلی میخندانَد. کارکنان پُر از اشتباه در یک اداره. زیباییِ کارِ این آدمها همان نقص و اشتباهات آنهاست. آدمهای پُر اشتباه پُر از احساساتِ متضاد که در نهایت توازنِ و وحدتِ اضداد را داریم. دوستی میگفت تو زندگیِ واقعیِ روزمره تو ادارهای که کار میکنه، موقعیتهایی مثل سریالِ The Office داشته. حسِ رقابت، تنش و انواعِ احساسات و سرخوشیها. سریال The Office همان تجربه زندگی روزمره است که در غالبِ سریال میبینم و لذت میبریم. بازیِ تکتک شخصیتهای سریال The Office را دوست دارم . از زنِ هندی تا Steve Carell در نقش مایکل و... Jenna Fischer در نقشِ پَم. هر روز باید یک سریال خوب دید. چی بشه یک روز یک کارگردان ایرانی در ایران، یک نسخه ایرانی از سریال The Office بسازه. خود آمریکاییها سریال اداره را متاثر از یک سریال انگلیسی به همین نامِ The Office که از شبکه بیبیسی پخش شده، ساختند. سریالی که در جهان محبوب شد.
مشخصات سریال The Office
سریال اداره (آفیس)
ژانر: کمدی
برنده یک جایزه گلدن گلوب, ۴۷ بار برنده جایزه و 186 بار نامزد دریافت جایزه.
شبکه: NBC
بازیگران: Steve Carell, Jenna Fischer, John Krasinski
وضعیت: به اتمام رسیده ۹ فصل
خلاصه داستان : داستان این سریال که کمدین دوست داشتنی استیو کارل نیز در آن حضور دارد، درباره گروهی کارمند است که در شرکتی مشغول به کارند. هر یک از این افراد عیبی منحصر به فرد دارند اما در راس آنها رئیس آنهاست که بیش از دیگران عیب دارد…
سریال اداره
نقص
The Office
زندگی
یکشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۴ | 9:46 | امیر قاضی پور -
زندگی یا جنگ؟
بهرام بیضائی پاسخِ سینمایی میدهد
عمیقا احساس میکنم چریکه تارا ساخته بهرام بیضائی میتونه بهترین فیلم سینمای ایران محسوب بشه. خصوصا با توجه به سالِ ساختش. از این بهتر نمیتوان ملتی را که بینِ تقدس، زندگی و التذاذ و سلحشوری و جنگاوری سرگشته است نشون داد. باید وجودتو طلا گرفت بهرام بیضائی. چریکه تارا هیچ گاه در ایران اکران عمومی نشد. دلیلش را تمسخرِ حجاب در فیلم گفتند.
بازیهایی که دوست دارم:
بازیِ سوسن تسلیمی در فیلم چریکه تارا
زندگی
چریکه تارا
ملت ایران
بهرام بیضائی
سه شنبه سی و یکم تیر ۱۴۰۴ | 16:28 | امیر قاضی پور -
۱
کنار بچهی خُروپُفکن
مادر کاه می کوبد
زیر ماه تابستان
۲
بعد از خواباندن بچه
کهنهی بچه را میشوید
ماه تابستان
۳
به درختی
ایستاده در نسیم خنک
بچهام را میبندم
۴
چه سخت است
لذت بردن از هوای خنک!
بالای دروازه، ماه
۵
در کلبهی فقیرانهیی
کودکی، مثل هر کس دیگری
در لباس تابستانی
۶
دارم پیر میشوم
حتا سگ هم بو نمیکشد
اولین لباس تابستانیِ مرا
۷
قیمت برنج
به تندی پایین میآید
این گرمای تابستان!
تو این گرمای طاقتفرسا در دمای ۴۱درجه تهران، هایکوهای تابستانی میخوانم. چه آرامشی.
هایکوهای بالا از کوبایاشی ایسا ( Kobayashi Issa) شاعر ژاپنی است. با ترجمه ع.پاشایی. از کتاب یک فنجان چای از نشر شعرشناس کارگاه اتفاق استخراج شده است. بله! هایکو را باید بارها و بارها خواند. در هر بار خواندن، نگاه جدیدی میتوان داشت. وقتی شاعر همه چیز را به دیدن فرا میخواند. عنصرِ مشاهدهگری در هایکوهای ژاپنی. بله! آقای فریدون رهنما: چرا زندگی یکپارچه شعر نشود.
هایکوهای تابستانی
کوبایاشی ایسا
هایکو
زندگی
پنجشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۴ | 15:38 | امیر قاضی پور -
یک کلمه یک جمله نابجا میتونه یک آدمو نابود کنه و باعث خودکشی فرد بشه. مراقب باشیم. اول به خودم تدکر میدم. تو Blogfa تو وبلاگهای بروز شده، گاهی میبینم کسانی هستند که بخاطرِ حرفِ دیگران از خانواده، دوست و غریبه، میخوان خودکشی کنند.
حرف دیگران حتا نزدیکترین کس آدم نباید اونقدر مهم باشه تا خودمان را ویران کنیم. بابتِ حرف دیگران زندگی نمیکنیم. هر کدام از ما انسانها زندگی هستیم. چرا حرف دیگران ویرانمان کند. قوی بودن در درونمان.
زندگی
مراقبت
درون
حرف نابجا
یکشنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 9:41 | امیر قاضی پور -
حتا نفس کشیدن هم زیباست. تکتک رویدادهای زندگی. نفس کشیدن تو مسواک زدن، غذا خوردن ، آشامیدن و هزار کارِ دیگر. تو فیلم " تنها دوبار زندگی میکنیم" اثر بهنام بهزادی ، شخصیت اول فیلم به نگار جواهریان میگه تو روز تولدش میخواد خودکشی کنه. مواجهه با دختر مانع میشه. تو شاهکارِ موشت ( Mouchette) اثرِ روبر برسون ( Robert Bresson) ، رفتنِ موشت با آن غلت زدنِ آخر، رهاییِ ناب بود و هست. تو فیلم " تنها دو بار زندگی میکنیم" ، بازگشت مرد از خودکشی به زندگی. کدام تصویر؟ کدام رهاییِ ناب؟
همه چیز از هستی زاده میشود
و هستی از نیستی
نفس کشیدن
هستی
نیستی
دائو
پنجشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 2:10 | امیر قاضی پور -
زمان و مدت
و اهمیت لحظه حال
که تنها زمانِ واقعی است
آدمی برای عمل کردن، تنها لحظۀ حاضر را در اختیار دارد و تنها یک کار را در موعد آن میتواند انجام دهد. نیمی از اشتغالات آدمی شوم است و نیمی از حرکات او، حرکات حزن. مرگ پیش از این داغِ خود را بر زندگی نهاده است. زندگی یک سلسله اَعمالِ نامرتبط است. و خدا آنچه را پیش از این روی داده است تکرار میکند. هیچ چیز تازه نیست.
زمانی از برای گریستن
و زمانی برای خندیدن؛
زمانی برای نالیدن
و زمانی برای رقصیدن
زمانی برای خاموشی گزیدن،
و زمانی برای سخن گفتن
●کتاب جامعه
لحظه حال
تکرار
زندگی
شادی و غم
چهارشنبه دهم اردیبهشت ۱۴۰۴ | 0:31 | امیر قاضی پور -
ما ایرانیها ثابت کردیم که اهلِ عزا نیستیم. در واقع شادی و غم را در کنار هم داریم. مثلِ دائوست.
توازنِ اضداد. کهنه و نو ، سفید و سیاه. غم و شادی.
و به همین ترتیب. فراتر از نامها.
تینایجر بودم سال ۱۳۷۷ که پروانه و داریوش فروهر به دست عوامل حکومت کاردآجین شدند. تو یادبود فروهرها تو سال ۱۳۷۷ برای من جالب بود که مجلس به طرف دستافشانی و شادی رفت. در عینِ حزن ، زندگی تقدیس میشد. جوری که طی سالها بزرگداشت پروانه و داریوش فروهر ، باعث حیرت رسانهها و جریانات حکومتی شد که چرا به افتخارِ زندگیِ این دو نفر، مردم دست میزنند و شادی میکنند و عزا نگرفتند!
همین حیرت تو روزِ تشییع پیکر سیمین بهبهانی هم بود. بدرقه پیکرِ سیمین بهبهانی با دستافشانی و شادی همراه بود. به افتخارِ زندگی، شعرهایش و مبارزاتش.
و تا امروز در یادبودهای اعتراضی مردم شادی و عزا در کنار هم توازن دارند.
وحدت اضداد
شادی و غم
دائو
فروهرها
پنجشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۴۰۴ | 12:13 | امیر قاضی پور -
بدنبال خاموش شدنِ پمپِ آبِ ساختمان، آرامش پیدا کردم. سر و صدای پمپِ آب طی چند سال اخیر اعصابمو خرد کرده بود. به ویژه در شب، که ساکت است، صدای آب در سرتاسرِ آپارتمان. خرابیِ مخزن و وقفه در سروصدای پمپ. صدای پمپ مثل یک کارخانه است که مدام روی اعصابه. چه آرامشِ انسانی.
پمپِ آب فایده داره؛ اما هزار مشکل هم دارد. خرابی پمپ و سروصدا و سه برابر شدن پول قبض آب. قبل از پمپِ آب ، اداره آب ، از ما شاکی شده بود شما چند نفرید در این آپارتمان ۴طبقه؟ چرا مصرف شما اینقدر کم است؟
آب به طبقات بالا نمیرسید. خانواده ما که طبقه اولیم غیر از پنجشنبه و جمعه در ساعتهایی، مشکل آب نداشتیم. اما آب به سختی به طبقات بالا میرسید. پمپ خریداری کردیم و سروصدا و مصرف بالا نصیبمان شد. فعلن آرامش دارم از ناحیه نبودِ سروصدا.
آرامش
سکوت
پمپ آب
سروصدا
جمعه پانزدهم فروردین ۱۴۰۴ | 3:23 | امیر قاضی پور -
سریال دختر جدید( New Girl ) را برای خنده، تفریح و اوقات فراغت دیدم. و از دیدنش راضی هستم. کلی خندیم. آمریکاییها با تمامِ وجود خودشان را نفسانیتشان را ابراز میکنند. مثلِ آب خوردن رویدادهای زندگی را به تصویر در میآورند. جالبه! در سریال New Girl ، یک زنِ جوان، همخانه سه مرد جوان میشود. بدونِ اینکه خودشان را سانسور کنند؛ اخلاقیات هم مطرح است. این چهار کاراکترِ اصلی در New Girl ، از تمام جنبهها از جمله عاطفی و سکسی به هم کمک میکنند. این بازیگر دوست داشتنی بنام Zooey Deschanel را اول بار در فیلم عاشقانه " پانصد روز سامر " دیدم. تو این سریال، همون کاراکتر را با آزادیِ عمل بیشتر ادامه داده. هر قسمت سریال سریال New Girl ، بین ۲۰ تا ۲۵ دقیقه است. انگار داری غذا میخوری و رویدادهای زندگی را دنبال میکنی. فقط موقع غذا خوردن خواهش میکنم سریال نبینید.
سریال New Girl ، مقادیرِ زیادی لوسبازیهای عاطفی و جنسی دارد که با ملاحتِ فراوان تصویر شده. یک شوی شبانه زیبا ، روان و جاری در متنِ زندگی. تمام لوسبازیهای سریال New Girl را دوست دارم. هر روز باید یک سریال خوب دید.
سریال دختر جدید
New girl
نفسانیت
زندگی
پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳ | 2:13 | امیر قاضی پور -

این عکس کودکی من با موهای فرفری در محله شاپور تهران در کوچه وزیر نظام است. میدانم دائو پشتیبانِ من است. در همین لحظه حال دوست دارم زنان و دختران و البته مردان در میهنم آزاد باشند. مثلِ پوشش اختیاریِ زنان و دختران. کسی جای کسی را تنگ نکرده.
یک شعر از "رابیندرانات تاگور "، در روز تولدم شش دی در این پُست.
شعری از تاگور
با ترجمه ع.پاشایی
از آن لحظهیی که اولینبار از آستانهی این زندگی گذشتم آگاه نبودم.
چه بود نیرویی که مرا در این سرِّ عظیم شکوفاند، مثلِ غنچهیی در نیمشب جنگل!
وقتی که صبح به نور نگاه کردم لحظهیی احساس کردم که در این جهان بیگانه نیستم،
آن «دریافتنیِ» بینام و نشان به شکل مادرم مرا در آغوش گرفته بود.
همین طور در مرگ همان ناشناس مثل آشنای دیرین من پیدا خواهد شد؛
و من چون این زندگی را دوست دارم،
میدانم که مرگ را هم دوست خواهم داشت.
نوزاد موقعی که مادر او را از پستان راستش دور کند فریاد میکشد و لحظهی بعد در پستان چپش آرام میگیرد.
تولد
شش دی
رابیندرانات تاگور
زندگی
چهارشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۳ | 11:28 | امیر قاضی پور -

آیا این مسائل که هر جا که ویران شده، نیست شده، و از امروزمان دور شده است از نو مطرح نخواهد شد؟ آیا در عین حال زندگی با این پرسشها باز نمیایستد؟ اگر یادتان باشد گیاههایی که دیده میشد و تماشاگرانی که میآمدند تا دریابند و بارانی که میآمد و همه چیز را میشست، پرندهای که جستوخیز میکرد، همه اینها نشانههای نوعی ادامه پدیدههای زندگی است. همه آنها با ما چه پیوندی دارد؟
● فریدون رهنما
تصویر :حضور گردشگران در مجموعه جهانی تخت جمشید، همزمان با دومین باران پاییزی در فارس
تختجمشید
فریدون رهنما
زندگی
ایران چیست
پنجشنبه سوم آبان ۱۴۰۳ | 2:4 | امیر قاضی پور -
گلهای بهاری، ماه پاییزی؛
نسیمهای تابستانی، برف زمستانی
اگر چیزهای بیفایده خیال شما را به هم نریزد،
شما بهترین روزهای عمرتان را دارید
شعر بالا از موُمون است
از کتاب دروازهی بیدروازه
فارسیی : ع.پاشایی
دو ترجمه دیگر از شعر موُمونکان:
۱. ترجمه لینچ :
گلهای خوشبوی بهار، ماه سیمگون پاییز؛
نسیمهای خنک در تابستان؛ برف سفید در زمستان
دلت را از اندیشهی بیحاصل آزاد میکند،
بهترین موسم زندگیت رسیده است.
۲. ترجمه شیبایاما:
صدها گل در بهار، ماه در پاییز
نسیم خنک در تابستان؛ و برف در زمستان؛
اگر ابر بیهوده در دلت نباشد
برای تو فصل خوبیست.
حال خوب
دروازهی بیدروازه
دائو
زندگی
شنبه هفتم مهر ۱۴۰۳ | 3:0 | امیر قاضی پور -
حقِ حیات برای آمریکاییها آنقدر مهم است که در یک ماجرای واقعی، یک دخترِ تینایجر بنام میشل کارتر (Michelle carter) را بدلیل شیطنت و بیمسئولیتی در مسجها و SMSهایی که به دوستپسرش کنراد روی(Conrad Roy) فرستاده و منجر به خودکشیِ دوستپسر شده، دادگاهی کرده و دختر را پانزده ماه حکم به زندان دادند. در حالیکه دوستپسر، خود نیز سابقه خودکشی و افسردگیِ شدید داشته است. سریالی با نام دختری از پلینویل( The Girl From Planinville )با بازی " ال فانینگ" از رویِ این ماجرای واقعی ساختند. با این نگاه هر SMS و هر تشر و هر شیطنتی میتواند بالقوه باعث خودکشی و ویرانیِ یک نفر شود. میلیونها نفر را نمیتوان برای این مساله به زندان فرستاد. اما میتوان دقت کرد که هر تشر، هر القایِ نابجا، یک سلسله پیام مخرب و از این دست، میتواند باعث مرگ و خودکشی شود. پدر و مادرهایی که توی دلِ بچههایشان را خالی میکنند. از همه مهمتر چرا یک نظر، یک SMS باید آنقدر مهم باشد که کسی خودکشی کند. نباید نظرات نزدیکان و دیگران اینقدر اهمیت داشته باشد. نفی و اثباتِ نظرات دیگران بیاهمیت است. تشویق به خودکشی از سوی دوستدختر .
جالبه! آمریکاییها( از پلیس و مقامات قضایی) ، یک دخترِ تینایجرِ آمریکایی را برای شیطنت و بی مسئولیتی در smsهایی که برای دوست پسرش فرستاده و منجر به خودکشی پسر شده، حکم به زندان میدهند ، چرا در برابرِ نسلکشی در سرزمینهایِ اشغالی و حق حیاتِ میلیونها فلسطینی ، دولت ایالات متحده را مجبور نمیکنند، اسرائیل را تحریم کرده، و با فشارِ خود باعث توقف جنگ شوند. حقِ حیات برای میلیونها نفر نقض شده. تاکید: مقامات قضاییِ آمریکا یک دختر را برای smsهایش چندسال محاکمه کردند. پرینت چندهزار مسج دختر را خواندند. حقِ حیات در سایر موارد؟

حق حیات
Michelle carter
زندگی
konrad roy
چهارشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۴۰۳ | 1:53 | امیر قاضی پور -
از فیلسوفی پرسيدند: شگفتانگيزترين رفتار انسان چيست؟ پاسخ داد: از كودكى خسته میشود، براى بزرگ شدن عجله میكند و سپس دلتنگ دورانِ كودكى خود میشود. ابتدا براى كسب مالوثروت از سلامتى خود مايه میگذارد، سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج میكند. طورى زندگى میكند كه انگار هرگز نخواهد مُرد، و بعد طورى میميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است. آنقدر به آينده فكر میكند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست، در حالى كه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست..
لحظه حال
زندگی
حال
چهارشنبه هفتم شهریور ۱۴۰۳ | 11:8 | امیر قاضی پور -

جانِ آدمی مُفت!
جانِ آدمی نَه مُفت
اینجا تو این تصویر، وقتی الهام زارعنژاد در پرفورمنس-چیدمانِ جانِ آدمی نَه مُفت ، اناری را به نشانه قلب و شریانِ حیات و زندگی، زیرپا لگد میکند ، متاثر کنندست. مانیِ پیامبر و شاعر اگر همین تک جمله را داشت نیز ، شایسته تحسین بود : گفتار من خونی جاری نمیکند،
دستان من هیچ شمشیری را لمس[ تبرک] نخواهد کرد نه حتا ...کارد قربانی کنندگان، و نه هیزم هیزم شکنان را.
مانی که برای تمام مخلوقات ارزش قائل میشد.
عذرخواهی مانی از زمین و گیاهان .
مانی، قبل از اینکه لقمه نانی بگیرد، به رسم عادت ، نیایش کوتاهی میکرد :
خداوندا، [ تو آگاهی]
که برای تهیه این غذا، باید...
به زمین اجحاف شود ، به گیاهان و دیگر مخلوقات درد و رنج وارد شود .
ولی ...
کسی که مرتکب چنین کاری شده قصدی نداشته بجز تغذیهٔ روشنایی؛ روشناییای که در وجود انسان است...
تا که تو... کلام تو...
کلام تو پیوسته زنده بماند.
حق حیات
الهام زارع نژاد
مانی پیامبر
ضدخشونت
چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۴۰۲ | 16:17 | امیر قاضی پور -
از سر نشستم برای بار سوم یا چهارم فیلم «قَصَبه»، ساختهیِ نوری بیلگه جیلان را دیدم. بجایِ دیدنِ فیلمها، آنها را متاسفانه میخوانیم. دیدنِ فیلم «قصبه» (Kasaba)، اثبات این قضیه است که فیلمها را باید دید نه خواند!...فیلمنامه مهم است. اما جنبه دیداری و عکاسی فیلم «قَصَبه» را کاملن میپسندم. بعد از دیدنِ فیلم رفتم شهرکتاب راهآهن نزدیک خونمون، فیلمنامه «قَصَبه» را خریدم. فیلمنامهای که نشر مرکز به زیبایی چاپ کرده . هم جنبه عکاسی فیلم و هم فیلمنامه عالی «قَصَبه» را با دیالوگهای ساده و ظریفش دوست دارم.
از مقاله «سارینا ماسوکور» در ضمیمه فیلمنامه برای درک و فهم فیلم استفاده کردم. با عنوان: آلبوم زندگی هر روزه . عکاسی در فیلمهای نوری بیلگه جیلان.
فیلم «قَصَبه» رفت جزو فیلمهای محبوبم. کنارِ فیلمهای «دختر و عنکبوت» ، «گربه کوچک عجیب» و ...«در شهر سیلویا» . فیلمهایی که باهاشون پیوند و نزدیکی دارم. درامهایِ امورِ روزمره.
قَصَبه
نوری بیلگه جیلان
عکاسی
زندگی
دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ | 17:20 | امیر قاضی پور -
فیلمهای تاثیرگذار مثلِ فیلم "زیستن" از کوروساوا . فیلمی که متعلق به زمانِ حال است . زمانِ جعلی که در آینده هیچگاه نمیآید. زندگی نکردن بنام پسانداز و همه چیز را به آینده موهوم و جعلی سپردن. فیلم "زیستن" به نظرات اکهارت تُله و تاکیدش بر زمانِ حال به عنوانِ تنها زمانِ واقعی ، نزدیکه. این وانهادنِ خود و یککار تاثیرگذار انجام دادن در فیلم " زیستن " هست . مثلِ تاسیس یک پارک عامالمنفعه در همین فیلم زیستن
فیلم زیستن
کوروساوا
لحظه حال
زندگی
یکشنبه هفتم خرداد ۱۴۰۲ | 7:19 | امیر قاضی پور -
بسیاری از مردم تمام زندگیشان را صرف منتظر ماندن برای شروع زندگی میکنند
هزینههای زندگی،مشکل به شمار نمیروند.
زوال و از بین رفتنِ جسم،مشکل به شمار نمیرود.
مسئله،
از دستدادنِ لحظهٔ حال است.
از دستدادنِ لحظهٔ حال،از دستدادنِ عمر و زندگی است.
اکهارت تُله
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
لحظه حال
اکهارت تُله
زندگی
عمر
شنبه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۲ | 11:47 | امیر قاضی پور -
گورکنانِ زندگی
شما معجزه انسان را از یاد بُردهاید
تو شاهکارِ " فانی و الکساندر " از برگمان ، جایی که با کمک تاجرِ رباخوارِ یهودی ، فانی و برادرش الکساندر ، از دستِ کشیشِ سنگدل فرار میکردند ، فراتر از یک معجزه بود .جانِ آدمی نَه مُفت . همواره نه گفتن به اعدام که همان قتلِ عمد دولتی در تمام جهان است
نه به اعدام
معجزه
خانه اصفهان
زندگی
سه شنبه دوم اسفند ۱۴۰۱ | 4:35 | امیر قاضی پور -
فریدون رهنما:
نهراسیدن از مرگ یعنی آغاز زندگی
نترسیدن
فریدون رهنما
مرگ
زندگی
پنجشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۴۰۱ | 6:14 | امیر قاضی پور -
۱. زندگیِ زیباییشناسانه
۲. زندگیِ اخلاقی
۳. زندگیِ دینی
کدام زندگی کدام مرحله از زندگی؟
یکی از بهترین تقسیمبندیهایی که در طول سالها دیدم از طرف سورن کییر کگور
من همچنان در مرحله زندگی زیباییشناسانه و اخلاقی هستم
زندگی
سورن کییر کگور
زیباییشناسانه
اخلاقی
یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۱ | 4:50 | امیر قاضی پور -
دعا مثلِ سنگهایِ پاره
شعری از امیر قاضی پور :
رقصِ کاغذ پارهها
قربانیِ دورههایِ هجوم
از هر طرف مجبور باشیم خالق باشیم
بیش از اینکه بمیریم
سنگین میشود سنگ
و من از همان موقع ترسیدم
"کاغذ پارهها رویِ سنگ"
نامِ زنده،نه مرگ
وقتی نه هنوز نه مرگ را دیده بود
دعا مثلِ سنگهایِ پاره
دعا
زندگی
مرگ
امیر قاضی پور
یکشنبه بیست و سوم بهمن ۱۴۰۱ | 4:45 | امیر قاضی پور -
ضربدر زدن ضربدر زدن
لالهها در وهله یِ اول
خون از بدنم میرفت
جعبه فقط آینه
بازیافتت چروک یافته / بدن،رفته درخت،جاودانه
از میانِ انگشتانم ضربه زدنِ هوای تازه
آن ها حتا توی آن تُنگ شیشهای حتا ماهی نیستند
تشدید نیست در میانِ انگشتانم در میانِ مه
دندانهایِ زرد از میانِ اکسیژن،
تنم را به جراحان بسپر / مرا تسخیر برایم چنگ یا سَم بیار
تمام روز بمیرن خوراکیها تمام روز لاتین هجاهای نامفهوم
کلیسایِ یک درخت
داربستهای نادیده / بلوایِ سبزها
بی رنگ مثلِ پوستِ دهان
ماهی هم بی رحم است
شاتوت هم غروبها را رنج میبرد
رنگ پریدگیِ شاتوتها دیدنی نیست
خونِ همه از بدنشان
مهم نیست بشقابهای بیمارستان نفسِ مُردگان داشته باشد
میل به کشته شدن
در آب، جیغ میکشن
- - -
امیر قاضی پور
شعر
امیر قاضی پور
زندگی
خودکشی
شنبه بیست و دوم بهمن ۱۴۰۱ | 5:4 | امیر قاضی پور -
زندگیِ شاعر از تعارض با کُلِ هستی آغاز میشود. سورن کییر کگور
⬜
هیچ چیز از زندگی نمیدانم مگر از طریقِ سینما . گُدار
⬜
نبوغِ شاعر در به یادآوریست
شعر
شاعر
تعارض
سینما