شبها را به دیدنِ روزها طی نکردم
و این بار در کجا بود
همه یِ لباسهایِ خانه توری
اثاثهایِ دیگر
این بار چیزی میل دارید بنوشید
ببخشید بپوشید!
یک فاصله گیریِ ناگهانی
آمدن و رفتنها
و جا به جایی
حشرهها هنوز نورِ زَنندهای دارن
- - -
امیر قاضی پور
شبها را به دیدنِ روزها طی نکردم
و این بار در کجا بود
همه یِ لباسهایِ خانه توری
اثاثهایِ دیگر
این بار چیزی میل دارید بنوشید
ببخشید بپوشید!
یک فاصله گیریِ ناگهانی
آمدن و رفتنها
و جا به جایی
حشرهها هنوز نورِ زَنندهای دارن
- - -
امیر قاضی پور
روزنامه فرهیختگان: در درگیری بر سر حجاب در نارنجستان شیراز، زن چادری آمربهمعروف شروعکننده برخورد فیزیکی و ضربوشتم بوده / خانم آمربهمعروف به خانم مقابلش مشت زده، فحاشی کرده و او را پرت کرده؛ پس از آن، مرد عصبانی و با او درگیر شده / روسری خانم کمی عقب رفته بوده و به طور کامل از سرش نیفتاده بوده
خانم چادری به خانم طرف مقابلش مشت میزند و خانم طرف مقابل پرت میشود. در این بین خانم چادری فحاشی نیز میکند. همسر آن خانم در این صحنه، جلو میآید که خانم چادری مجددا به همسر آن خانم هم فحش میدهد و ضربه میزند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
فرهیختگان نوشت: ابعاد جدیدی از ماجرای درگیری بر سر حجاب در نارنجستان شیراز منتشر شده است. جزئیاتی که نشان میدهد زن چادری آمربهمعروف شروعکننده درگیری و ضربوشتم بوده است.
براساس گفتههای خبرنگار محلی شهرستان شیراز ظاهرا داستان از این قرار است که خانوادهای زاهدانی که برای مسافرت به شیراز رفتهاند، برای بازدید از باغ نارنجستان قوام وارد باغ میشوند و طبق فیلم دوربینهای مداربسته نارنجستان قوام، خانم حجاب دارد. پس از ورود به باغ نارنجستان، روسری خانم کمی عقب میرود اما بهطور کامل از سرش نمیافتد. خانم چادری حاضر در باغ نارنجستان، چندباری برای رعایت حجاب کامل به آن خانواده تذکر میدهد. بار آخر خانم چادری با لحن بدی مجددا تذکر خود را برای رعایت پوشش تکرار میکند. خانواده طرف مقابل باز هم به شیوهای خانم چادری را دست به سر میکنند.
بار آخر اما خانم چادری خودش برای پوشاندن روسری آن خانم، اقدام میکند. همین که میخواهد این کار را انجام دهد، میان خانم چادری و خانم طرف مقابل درگیری پیش میآید. خانم چادری به خانم طرف مقابلش مشت میزند و خانم طرف مقابل پرت میشود. در این بین خانم چادری فحاشی نیز میکند. همسر آن خانم در این صحنه، جلو میآید که خانم چادری مجددا به همسر آن خانم هم فحش میدهد و ضربه میزند. در اینجا بود که مرد پس از عصبانی شدن، با خانم چادری درگیر میشود و فیلم آن منتشر میشود.
بیشک انتشار اصل فیلم دوربینهای مداربسته نارنجستان قوام، در روشن شدن حقیقت کمک خواهند کرد و اگر در این بین اشتباه و خطایی از خانم آمر به معروف صورت گرفته، دیگر کسی با نام و عنوان امر به معروف، به هموطن خود بیاحترامی و توهین نخواهد کرد.
■ نگاه احمد زیدآبادی :
داستان تلخ نارنجستان شیراز
پس از موج گستردۀ تبلیغاتی مسئولان شیرازی و "لشکر سایبری" در بارۀ "حمله به بانوی آمر به معروف و ضرب و شتم او" در باغ نارنجستان شیراز و بازداشت "ضارب" و محکوم کردن سریع وی به شلاق و تبعید و جریمۀ نقدی، امروز روزنامه اصولگرای فرهیختگان گزارش کرده است که همان "بانوی آمر به معروف" آغازگر فحاشی و ضرب و شتم و حملۀ فیزیکی به خانمی از قضا با پوشش روسری بوده و مرد محکوم به شلاق و تبعید و جریمه به واقع در دفاع از عضو خانوادهاش با "آمر" مذکور درگیر شده است!
در صورت صحت و دقت گزارش روزنامۀ فرهیختگان، واقعاً در مورد آن همه دروغپراکنی رسمی و پروندهسازی و مجازات یک شهروند بر اساس آن دروغها چه باید گفت؟
قدرت گرچه شیرین و دلچسب است، اما برای حفظ آن، حداقل تظاهر به سطحی از راستگویی و انصاف و مروت که ضرورت دارد!
منبع : سایت انتخاب ( Entekhab.ir) و روزنامه فرهیختگان
مفسدهای از این بالاتر؟
نوشته: احمد زیدآبادی
در هفتههای اخیر، "بازداشت یا صدور حکم مجازات ضاربِ آمر به معروف" در فلان نقطۀ کشور، به صورت خبری تکراری در آمده است.
این خبرها نشان میدهد که تداوم "امر به معروف و نهی از منکر" به شیوۀ رایج، با عکسالعمل شماری از افراد جامعه روبرو میشود و به درگیری فیزیکی میانجامد. تبعات درگیری فیزیکی برای هر دو طرف ماجرا، طبعاً آسیبزا و پرهزینه است و تکرار آن، هزینههای مادی و آسیبهای روحی و روانی جامعه را به شدت بالا میبرد.
نخستین شرط "امر به معروف و نهی از منکر" طبقِ عموم رسالههای عملیه، این است که مفسدهای به دنبال نداشته باشد و چنانچه حتی احتمال مفسدهای هم برود، انجام آن جایز نیست.
حال چه مفسدهای بالاتر از احتمال برخورد فیزیکی که علاوه بر جراحت سطحی یا عمقی برای یک طرف و تبعید و شلاق و جزای نقدی برای طرف دیگر، خانوادهها را پریشان و جامعه را نیز ناامن و هراسناک میکند؟
مردم این روزها به دلیل مشکلات بیشمار اقتصادی و خانوادگی، اعصاب راحتی ندارند و از هر سو احساس تنگنا و سختی میکنند.
شهروندی را فرض کنید که صاحبخانه، کرایۀ منزل اجارهای او را بیش از کلِ درآمد ماهانهاش بالا برده، یا برای خرید داروی بیماری صعبالعلاج پدر پیرش درمانده شده، یا افسردگی فرزندش او را عاصی کرده است. حال این شهروند برای لحظهای خلاص شدن از این همه دلمشغولی توانفرسا، به همراه خانوادهاش پا از خانه بیرون میگذارد، اما ناگهان فردی در جلوی آنها ظاهر میشود و به زن یا دخترش تذکر میدهد که موی سرشان را بپوشانند!
چنین تذکراتی حتی اگر بدون اهانت هم باشد، به مثابۀ آخرین مثقالِ باری است که کمر شتر را خم میکند و یا مثل آخرین دانۀ برفی است که شاخۀ درختی را از بیخ و بن میشکند. مرد با خود میگوید؛ در این وانفسای طاقتسوز، چه کار به موی زن و بچۀ من دارید و چرا نمیگذارید که اعصابمان لحظهای راحت و آرام باشد؟ مشکلی که حل نمیکنید، گره بر گره هم که میافزایید و بعد تمام مشکل دنیا، روسری زن و دختر من شده است؟
با چنین وضعیت عینی و ذهنی، آیا غیرطبیعی است که ناگهان از کوره در برود و تمام خشم و قهرش را بر سر آن فرد خالی کند؟ بخصوص که آن فرد را مستقیم و غیرمستقیم عامل فلاکت خود هم به حساب میآورد.
برخی شعرامو مثلِ شعرِ همین پُست از شعرهای دیگرم بیشتر دوست دارم
یک لحظه دست بردم به خشک کردنِ درختان
به آفتاب که چشمانش را در میآورد
سایهام رفته بود
گریخته از شکنجه
یک روزِ ممتد در باران
به بخارها به ماهیها
به درشت کردنِ پیشانی
ما به ماشینها هیچ احتیاجی نداریم
- - -
امیر قاضی پور
سکونِ شب
سکونِ آب
ناخنِ کیست که میریزد
#امیر_قاضی_پور
بله! اکهارت عزیز
سکون سخن میگوید
بیشتر به سکون، سکوت و مراقبه و فضای خالی نیاز داریم
شعر فقط در دو حالت وجود دارد : در حالتِ ساخته شدن در مغزی که آنرا زیرو رو میکند و شکل میدهد . و در حالتی که به صدای بلند خوانده میشود . - پل والری
بسیاری از شعرامو با صدای خودم خواندم . تنها صداست که میماند.
در این کانال تلگرام صدا هست :
https://t.me/amirghazipoor
آزادیِ روزنامهنگارِ آزاد
" نازیلا معروفیان " با پوششِ اختیاری
برای فیلم " دختر و عنکبوت " ( The Girl And The Spider) گفتم اغلب مردم درگیر نیستند. نازیلا معروفیان از کسانی است که درگیر است حساسیت نشان میدهد و این خوب است. شما درگیر هستید؟
مردم به نظر میرسند که درگیر نیستند، اما چیزها اراده خودشان را ایجاد میکنند: لباسهایی که روی آن شراب قرمز ریخته میشود «میخواهند مست شوند». یک ماشین لباسشویی آسیب دیده وجود دارد ، «بعضی از پنجرهها نمیخواهند بسته شوند» و یک ژاکت کهنه ... مادر از پرندگانِ کوچکِ مُردهای که گفته میشود در کاپیشنِ دخترش لانه کردهاند، خبر میدهد . چیزها. کدام اراده؟
" تس" یعنی نامِ معصومیت
قائم رویِ فرش
تمامِ خوبیها با یک نردبانِ ساده
تو را نوشتن رویِ شعر
مثلِ نوشتنِ شعر
معصومیت و تباهی
مثلِ " تس" در فیلمِ پولانسکی
اذانهایِ نا به هنگامِ یک زن
مثلِ نوشتنِ یک شعر
- - -
امیر قاضی پور
👈 لینک مرتبط - یک دقیقه از فیلم تس ، ساخته رومن پولانسکی :
https://t.me/vasazi/2612
👈 نسخه کامل فیلم Tess :
https://t.me/amirghazipoor/52
صبحهایِ شبانهروز
من از وقتی كه مهمان دعوت كردم
روح به پهنایِ اندامش / و گوشِ خيلی خطرناكی روبرویِ آينه
نوزادگانِ نو برایِ ديدن
محوری با ردا / رقاصكی كه فكر میكند خشكیِ بدن از سينه است
آويزههایِ گيلاس، روح را تك و تنها نمیگذارد
صنعتگران روحشان را طبل آسا از كيفيتِ گوششان بهتر میسازند
غلتيدن جز خيزشِ اقتدارش
كشتی شكستگان
و نيرنگها پايانِ پاهامان
غَرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میكند
خلوت در نگاهِ دنيا / هيبتِ برون
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
تو چه گونه میتوانستی ببينی چه لَزِج و چه قدر خوشمزه لميده است در نگاهِ پيله
"تجلیِ قدرت"
اربابانِ نامی به نامِ " حسِ تهی "
من از وقتی كه جلسه گذاشتم اشباع شدم
من از وقتی كه جلسه نمیگذارم خالی نمیشوم این جمله نگاتیو یا negative است
- - -
امیر قاضی پور
چه کسی چه کسی را برپا میکند؟
زن یا مرد؟
فیلم جدید No Hard Feelings ، میتونست جمله گرترود استاین را تصویر کنه : " مردان نمیتوانند بشمارند، آنها نمیدانند دو و دو میشه چهار اگر زنها به آنها نگویند " . اما فیلم بیشتر تبدیل به یک زنگ تفریح برای دلربایی و جاذبه جنیفر لارنس شده . فیلمی که از همان اول معلومه چه اتفاقی میافته . تو فیلمها و عالم واقع، اگر مردانِ میانسال دنبالِ دخترانِ تینایجر بیفتند ، همیشه بدرستی اعتراض میشه . اما اگر جنیفر لارنس سی و چند ساله مامور شود پسرِ تینایجری که نصف سن او را دارد ، آگاه به مسائلِ بزرگسالان بکند البته هیچ اشکالی ندارد . چه کسی چه کسی را برپا میکند!
شعری برای فریدون رهنما ✔️
امروز هفده مرداد سالگرد درگذشت فریدون رهنما
شعرخوانی در این جا :
https://t.me/vasazi/4454
تو که از لبِ صخره
نرگس و ریشه یِ دندان
خالی / گُلهای سرخ را میگُذارَن به چه کسی دیده
در ماچ و بوسه / چَشمهایِ تو در چَشمِ دیگری
تو چُمباتمه! میگذاری! تکذیب میکنن ماهیچههایِ ران را
سینهها فراموش میکنن تقطیع کردن را
ستاره یِ سحری و آب میخاست / فاتحهای بخوان
قلب توست پایِ سفره
چسبیده به تو ، چهره یِ تاریک /چَشمهایِ ازلی
وقتی تو خودت را میبوسی
میدانستم فواره یِ بیرنگ
از دودِ غلیظ / بازی کردنِ دامنها در کنارِ گُلِ سرخ
با یادِ خودت / لبِ صخره / مزه کاغذ میداد
- - -
امیر قاضی پور
هفده مرداد( ۱۳۵۴)
سالگرد درگذشت فریدون رهنما
فریدون رهنما و نژادِ رنسانس ، نژاد انسان چند ساحتی
پریسا پارسی در ۲۰ مرداد ۱۳۵۴ در ستایش فریدون رهنما ( شاعر فیلم ساز و نظریه پرداز ) در روزنامه کیهان نوشت :
در جهان امروز یکی کارگر است ، یکی کارمند ، یکی مدیر و دیگری شاعر - یکی بازرگان و دیگری سیاستمدار . هر کس در رده یی جا میگیرد اما فریدون رهنما متعلق به نژادی بود که به سرعت و در جهان تخصصها و تحمیل مسئولیتها از میان می رود -نژاد رنسانس ، نژاد انسان چند ساحتی ، انسانی که در آن واحد هم شاعر است و هم سرباز، هم کارگر است و هم هنرمند .
این نوشته " پریسا پارسی " آنقدر درست و زیباست که چندبار طی سالها به اشتراک گذاشتمش . بقول شعرم : آن که کس را به کس / به تجلیل وا میدارد
فریدون رهنما یک تیکه عسل بود . او هیچ وقت گناه نکرد
فریدون رهنما به روایت بهرام اردبیلی
رهنما هم رئیس من بود، هم پدر من بود، هم همه چیز من بود. او آدم محشری بود.روح بزرگی داشت.میتوان درباره یِ او بگویم که او هیچ وقت در زندگیاش گناهی نکرده بود. یک تیکه بود.یک تیکه عسل بود...او زیاد هم توی ایران نبود. خودش که اوایل به فرانسه رفته بود به عشق سینما رفته بود، بعد شروع کرد به شعر نوشتن، که فقط مداد و کاغذ نیاز دارد.کم کم والری و الوار را ترجمه کرد...او بی گناه بود...بی گناه نه، آره او هیچ وقت گناه نکرد. توی فرانسه با بزرگان آن کشور آشنا میشود و به سینماتک فرانسه راه مییابد.در برگشتن به ایران، تنها جایی هم که میتوانست کار کند - و همه میرفتند آن جا تا کار کنند- اداره یِ تلویزیون بود.او رئیس قسمت پژوهش تلویزیون بود و ما پژوهشگران جوانی بودیم که برای او پروژه میساختیم و حقوق میگرفتیم.
به نقل از : " کتاب بهرام اردبیلی"
گفت و جوی داریوش کیارس
نشر رشدیه، ۱۳۹۵
تو دنیایی که همه در حالِ اطلاعات دادن هستند، کارگردانی هست که در فیلمش Showing Up دنبالِ اطلاعات دادن نیست . و این فوقالعادست.
بازیهایی که دوست دارم:
بازیِ میشل ویلیامز در Showing Up .
انتهایِ فیلم ، قدم زدن آنتونیونیوارِ دو زن در فیلمِ نمایش ( Showing Up) امیدبخشه
شاعرِ سکوت
لقبِ خوبیه برای کلی رایکارد
کارگردان فیلم Showing Up
از طرفِ نهال قربانی
مذهب همه جا هست . ما باید تعلیم خود را این گونه درک کنیم . باید دور تعلیم خاص را خط بکشیم ؛ باید نپرسیم کدام خوب یا بد است . نباید تعلیم خاصی مطرح باشد . تعلیم در هر لحظه و هر وجودی جاری است . آموزهٔ راستین همین است
رضا سیروان . نویسنده و مترجم
خداناباوری زیاد فرقی با خداباوری ندارد . هر دو باور است . خدا یا ناخدا تفاوتی نمیکند . آن چیزی که میماند باورست . زندگی مطابق باورها نیست. باور یک مقوله تماما ذهنیست. میگویم ذهنی چون راجع به افکار است . روح بر بدن میگذرد و راجع به فکرها نیست . بدن اول میآید . روح بر بدن میآید . روحی نه شخصی . چیزی نه از آنِ خود که در جریان . از آنِ همگان. هر لحظه حاضر . تمیزناپذیر از ماده .
رضا سیروان . مترجم و نویسنده
تابستانِ سخت
تابستانِ سخت
التهاب التهاب
تو اتاقِ کوچکم با پنکه قدیمی
اکهارت تُله ( نویسنده کتابهای مهم زمینی نو و نیروی حال ) از پذیرش و تسلیم میگه . واقعن تسلیم در برابر گرمایِ طاقتفرسا . نباید اوقات خودمو تلخ کنم . تو این گرما، یک اشتباه بزرگ ما پُختوپز کردنه . چرا غذایِ طبیعی مثلِ میوه و سالاد نمیخوریم . خطر سیلهایِ ویرانگر بابت گرمایش زمین
شعر در به یادآوری است
سال ۱۳۸۹ حبیب موسوی را به نشست ادبی عین دعوت کردیم . حبیب در ساعت اول شعرهایش را خواند . از او خواستم در راستای " خودتبیینی " از شعرهایش حرف بزند . در ساعت آخر جلسه ، سهند آدمعارف ، محمد فراهانی و... امیر قاضی پور به نقد و بررسی آثار حبیب موسوی پرداختند.
فایل صوتی جلسه در کانال تلگرام :
https://t.me/vasazi/4447
وقتی با یکی دونفر مدام معاشرت میکنی و از شعر و فیلم جلسه میزاری و رو در رو همو میبینید ، خوشاینده . در یک جاهایی رشته گسسته میشه . اونم زیباست .
کدام بازخورد؟
فایلهای صوتی جلسه سینماشعر در کانال تلگرام "شعرِ بی پایان " موجوده . تبادل و Share و Share کردن
بله! تنها صداست که میمانَد
من از وقتی كه جلسه گذاشتم اشباع شدم
من از وقتی كه جلسه نمیگذارم خالی نمیشوم این جمله نگاتیو یا negative است
#امیر_قاضی_پور
ترس یعنی شعر
نیروهای دینیِ طبیعت.
آنتونن آرتو
قطعات بعید
غنا به عنوان بیست و نهمین کشور آفریقایی به لغو مجازات اعدام رای داد
پارلمان غنا با رای به لغو مجازات اعدام، به فهرست بلند کشورهای آفریقایی از جمله بنین، جمهوری آفریقای مرکزی، چاد، گینه استوایی، سیرالئون و زامبیا پیوست که از سالها قبل به چنین قانونی رای داده بودند.
فرانسیس خاویر سوسو، نماینده پارلمان این کشور میگوید: «لغو مجازات اعدام نشان داد که ما به عنوان یک جامعه مصمم هستیم تا غیرانسانی، نا متمدن، بسته، واپسگرا و تاریک نباشیم.»
از سر نشستم ترانه و صدای شیناد اُکانر را گوش دادم
All babies
Sinéad O'Connor
ترانهای از شیناد اُکانر
همه بچهها در حالی به دنیا میآیند که نام خدا را می گویند، مدام
همه در حالی که نام خدا را آواز میخوانند
تمام بچهها از دنیا پرواز داده میشوند
با دستان فرشتگان که آنها را بلند میکند
و نردبانی از ستارگان که خدا به آنها میدهد
او فریادهای آنها را میشنود
او مادر و پدر است
همه ی بچهها با درد عظیمی بدنیا میآیند،مدام
همه با درد عظیمی حمل میشوند
همه ی بچهها گریه میکنند چون هیچ کدام نام خدا را به خاطر نمیآورند
تنها عشق هست
تنها عشق
تنها عشق در این دنیا هست
تنها عشق است
عشق
عشق در این دنیا
This is to mother you
ترانه ای از شیناد اُکانر
این مادری کردن برای توست.
برای راحتیت و همراهی کردنت
در تنهایی شبانهات
در رویای غمگینت
این مادری کردن برای توست
برای با تو بودن
در آغوش کشیدن و بوسیدنت
برای وقتی تو به مادری کردن من نیازمندی
برای آن چیزی که مادر خودت برایت نکرده
تمام دردی را که حس کردهای،آه
تمام خشونت روحت،آه
تمام اشتباهاتت را
من از تو میگیرم،وقتی من میآیم
برای اینکه من برای مادری کردن تو میآیم
برای راحتیت و همراهی کردنت
در تنهایی شبانهات
در رویاهای غمگینت
گرما به شکلی که گاز میگیرد
در میانِ یک دسته خوشهیِ انگور
دریچهیِ جمجمه
و ظرفِ چینی...
#امیر_قاضی_پور
تو این گرمایِ طاقتفرسای هوا یک کار خوب میتواند پخت و پز نکردن باشد . چی بخوریم؟ مثلن ناهار یا شام ، میوه و سبزیجات ، مصرف کنیم . خودمو سرزنش میکنم اول . اینکه تو گرمای چهل تا پنجاه درجه باز بری سراغ اجاق گاز و پخت و پز و فر ... چه درکی از این بحران داریم؟
خودمونو تنبیه کنیم . تنبیه به معنای آگاهی .
■ خبر : تابستان جهنمی اروپا؛ ساکنان قاره سبز همزمان با گرمای طاقتفرسا با سیل و طوفان نیز دست به گریبانند
شاید مسخره باشه . برای این پنکه و گرما باید یک شعر بنویسم .
خود من دوستمون رُزا جمالی را سرزنش میکردم که بعد از سه دفترِ شعر موفق و واقعن غیرمتعارف ، کتاب شعرِ " این ساعت شنی به خواب رفته است " را درباره خطرات تغییرات اقلیمی منتشر کرده و حتا به اجلاس آب و هوایی راه پیدا کرده . رُزا برخلاف واکنش نشان ندادن علنی به رویدادهای سیاسی ، در شعرش به یک رویداد مهم اشاره کرده . نبوغِ شاعر در به یادآوری است. رویدادی که در همین گرمای تابستان ، باعث مرگ و سیلهای ویرانگر در سراسر جهان است
پدرام محمدزاده به این شعرم لقب Orange Love داده است
این شعر :
آهنها / و چشمانِ اسب ها
اطاقها و تنها پلک زدن
همه چیز در فضایِ اسمها و اطاقها نیست
در این میان بُشکهای که در نزاع رویِ بدن نمیافتد
ضمایر ، همیشه در گلبرگها هستن
تا از خود بیرون بیاییم .
در دیگران بیایم
در لثههای آدمها؛ ماهیها / ماهیها لثههای آدم
ادامه دادن در حالتِ ساکن
برپا، برجا
- - -
امیر قاضی پور
https://t.me/ghazipooramir/106?single
همین یک نکته!
مذهبیها باید بیاموزند که در چارچوب "ملت-دولت" به اندازۀ سرسوزنی حق و حقوق بیشتری نسبت به غیرمذهبیها ندارند. اگر همین یک نکته را بیاموزند، تبعیض اعتقادی رنگ میبازد و همزیستی و همبستگی اجتماعی تضمین میشود.
- احمد زیدآبادی . روزنامهنگار
پیوست: ایران ملک مشاع است . متعلق به یک گروه و جریان نیست . باید نگاه احمد زیدآبادی را تبلیغ کرد . مثلِ نگاهِ حقوق بشری که مولوی عبدالحمید در زاهدان داشت و دارد . فراتر از عقاید و مذاهب و باورها . باید با کسانی که برای زنان و دختران با پوشش اختیاری ، به نام مذهب و قوانینِ زورگویانه ، مزاحمت ایجاد میکنند ، با این نگاه گفتکو کرد . کار شاید سختی باشد . اما همزیستی در صفحاتِ اغلب خصوصی در اینستاگرام جواب نمیدهد . باید گفتگو کرد . هم با حکومت و هم طرفداران حکومت . هیچ کس در ایران حق ویژه ندارد
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی