دوشنبه بیستم مرداد ۱۴۰۴ | 16:47 | امیر قاضی پور -

عکسهایی از ایران
روی هم میافتند:
مردم ایل، بلوچ، کرد، بختیاری. سپس شمال ایران. مازندران، گیلان ، آذربایجان، مردم و طبیعت آن نواحی.
عنوابندی همراه صدای ماشین تحریر ادامه دارد.
در کنار آخرین عکس ( چهرۀ پیرمرد روستایی ):
نوشته و کار فریدون رهنما.
سیاه و سفید .نمای یادداشت. همراه با موسیقی. دستی که مینویسد:
رنه گروسه مینویسد:
ایران آستانۀ غرب است
و نیز آستانۀ شرق.
و پلی است میان شرق و غرب...
● از تیتراژ فیلم بیهمتای پسر ایران از مادرش بی اطلاع است، نوشته و کار فریدون رهنما
همه جای ایران
فریدون رهنما
پسر ایران
عکاس
جمعه هفدهم مرداد ۱۴۰۴ | 8:8 | امیر قاضی پور -

به یاد فریدونِ رهنما
شعری از محمدرضا اصلانی
نه به آبیِ صبح زده
نه به زردِ غروب رفته
تنها
جویی که شادمانه پیگیر به مرگ میرود
ما
که زیر چرخِ کبود ز هرچه رنگِ تعلق بود آزادان
در اکنون به کبودی
در آن سوتر به کبودی
در آن سوتر هرچه مرگ تواند بود
با خود
رودررو
آغشته به همهی رنگها
وفادار به همهی رنگها
قفل اسطورهی ارسطو
بر لبهامان
در زیر پامان
جهان قفل برگرفته
آفتابگردانهای ژالهبارِ امید
به کلاغها تسلیم
ای اکنونا
نه صبح جیغزده
نه غروبِ لبور چیده
تنها
صلاةِ قیامت
و فریادِ کلاغی
بیطاقت از بودنِ بسیار
هفده امرداد
فریدون رهنما
محمدرضا اصلانی
شعر
دوشنبه ششم مرداد ۱۴۰۴ | 12:50 | امیر قاضی پور -
که تو را توانگر ساخته است؟ هان؟
بیاندیش! اینها از کجاست؟ از کجا؟ از همین سرزمین. من به راستی در نمییابم. آخر باید سرزمینی در کار باشد تا تو نیز داد و ستد کنی؟
از فیلم پسر ایران از مادرش بیاطلاع است. جایی که فریدون رهنما ( کارگردان فیلم) بجای بازیگر در فیلم حرف میزند؛ و هشدار میدهد که ایران دارد نابود میشود.
مراقبت از ایران
پسر ایران
فریدون رهنما
داد و ستد
دوشنبه چهارم فروردین ۱۴۰۴ | 10:22 | امیر قاضی پور -
سریالهای شبکه خانگی را بدلیلِ سانسور دنبال نمیکنم. اما تاسیان سریالی بود که از نظرِ طراحی و کارگردانی ، از ابتدا میشد آنرا دید. همین که سریالی به چشمهای ما احترام میگذارد. ساختنِ کاراکترِ بهرام بیضائی در شب شعرِ گوته، تصویر کردنِ عباس کیارستمی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اشاره به نامه سه امضایی به محمدرضا شاه و نشان دادنِ تصویرِ داریوش فروهر در میتینگی در دانشگاه، عالی در سریال تاسیان ، تصویر شده بود. ظلم بزرگیه که سالها به فیلم " کاناپه" از کیانوش عیاری اجازه نمایش و اکران عمومی ندادند و میلیاردها تومان به صاحب اثر ضرر زدند. کاناپهای که زنانش بدونِ روسری، با کلاهگیس در فیلم بازی میکنند. در تاسیان نیز زنان با کلاهگیس و موی مصنوعی تصویر شدند.

گذشته را نباید حمل کرد. تو سریالِ در حالِ پخش" تاسیان" از شبکه سانسورِ خانگی، جمله گلدرشت: ما مسلمان هستیم را میشنویم که طی نیم قرن اخیر، بارها گفته شده. یادِ نامه فریدون رهنما افتادم که به پدرش نوشته بود: ما مسلمان نیستیم. نه شرقی هستیم و نه غربی. همان رهنمایی که در میاننویس فیلم اصلن درک نشدهاش" پسر ایران از مادرش بیاطلاع است "، سخنِ " رنه گروسه" شرق شناس را میآورد:
رنه گروسه میگوید ایران آستانه مغرب زمین است و نیز آستانه مشرق زمین. و پُلیست میانِ این دو.
فریدون رهنمایی که خانوادش دستهجمعی کشف حجاب کردند. پدرش زینالعابدین رهنما آخوند بود که تفسیرِ قرآن میکرد و کتاب درباره حسینبن علی نوشته بود. پدر رهنما اولین کسی بود که رمان بوف کور از صادق هدایت را بصورت پاورقی در روزنامهاش " ایران " چاپکرد.
رهنما عمیقا آگاه به وضعیت دورانِ گذارِ ما بود. کشور ما فرهنگ ما ، با یک نوع در هم ریختگی ارزشهای گذشته و فرهنگی و شکل نگرفتنِ ارزشهای امروزی رو به روست. زمانه تغییر کرده. ارزشهای امروزی شکل گرفته. هرچند تعصب هنوز وجود دارد. چقدر میتینگ کوچک طرفدارانِ آخوند کرواتی " علی شریعتی" در سریال تاسیان به کارگردانی تیتا پاکروان، زشت بود. کارگردانی خوب بود. شعارهای میتینگ علی شریعتی که دین را چاق و چله کرد و دین را متاسفانه واردِ عرصه عمومی کرد زشت بود. امروز کسی علی شریعتی نمیخواند. با تاکید زمانه تغییر کرده. آمیختنِ گذشته و حال. لحظه حال که تنها زمانِ واقعی است. ایران کیست ایران چیست؟ ایرانی بودن کافی نیست.
سریال تاسیان
لحظه حال
فریدون رهنما
ایران آزاد
جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳ | 1:3 | امیر قاضی پور -
شعری که زندگیست
یا فرقی نمیکند زندگی که شعر است.
کتاب شعر-هایکویِ «باشو؛ شاعر بزرگ ژاپنی» را با ترجمه مترجم گرانقدر آقای ع.پاشایی میخوانم. ۵۸۰ هایکو، که نشرِ خوب «کارگاه اتفاق» به زیبایی منتشر کرده است. چهارصد صفحه شعرهایی برای تمام عمر و زندگی. « فریدون رهنما» میگفت: « چرا زندگی یکپارچه شعر نشود». شعر را فقط یک نفر نباید بنویسد. شعر را باید همه داشته باشند. شاعر همه چیز را به دیدن فرا میخواند. روحِ فریدون رهنما را احضار میکنم به شعرهای« ماتسونو باشو» (Matsuo Basho) در کتاب شعرِ «باشو؛ شاعر بزرگ ژاپنی» ، که مصداقِ سخنانِ رهنما، این شاهکارِ باشو است. شاعرانی که مثلِ « ماتسونو باشو» ، در جواب هم بصورت زنجیرهای و سلسلهوار شعر مینوشتند و مسابقه شعر برگزار میکردند. چرا باید کتاب مهم و تاثیرگذارِ «باشو؛ شاعر بزرگ ژاپنی» از سال ۱۳۹۸ که اولین چاپ را در ایران دارد، تا امروز در سال ۱۴۰۳ ، فقط دوبار چاپ شده باشد/؟
انگار چیزی در کتابخانهام کم بود. اصلن فکر نمیکردم شاعری تمامِ مناسبات و رویدادهای زندگیاش را شعر کرده باشد. چرا نباید زندگی یکپارچه شعر شود. هنرِ دیدن و مشاهدهگری ، دائو و ذن در هایکوها و شعرهای ژاپنی. بله! آقای رهنما، روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد.
■ چهار هایکو از کتاب باشو شاعر بزرگ ژاپنی با ترجمه ع.پاشایی
۱.
شبنم چکهچکه
میخواهد بشوید
غبارِ این جهانِ گذران را
۲.
شبنم یخزده
قلمِ خشک میکشد
آب زلال را
۳.
ناقوس معبد ار صدا میافتد
عطرِ گل میخورد
به شامگاه
۴.
گلهای گیلاس میشکفند
یک هفته است دُرنایی را میبینم
در پایِ تپهها
باشو
هایکو
شعری که زندگیست
فریدون رهنما
دوشنبه هشتم بهمن ۱۴۰۳ | 18:10 | امیر قاضی پور -
این بیشتر یک افسوس است تا تلخی.
افسوس برای آنچه زندگی تواند شد و نیست.
به گمانم آنگاه که این افسوس را از دست بدهیم جانوری شکمباره بیش نخواهیم بود.
میکُشیم
و میکُشند
و خواهند کُشت
و خواهیم کُشت. تا کی؟
از متنِ فیلم بیهمتای " پسر ایران از مادرش بی اطلاع است " اثر فریدون رهنما
نه به خشونت
فریدون رهنما
پسر ایران
نه به اعدام
چهارشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۳ | 11:28 | امیر قاضی پور -

آیا این مسائل که هر جا که ویران شده، نیست شده، و از امروزمان دور شده است از نو مطرح نخواهد شد؟ آیا در عین حال زندگی با این پرسشها باز نمیایستد؟ اگر یادتان باشد گیاههایی که دیده میشد و تماشاگرانی که میآمدند تا دریابند و بارانی که میآمد و همه چیز را میشست، پرندهای که جستوخیز میکرد، همه اینها نشانههای نوعی ادامه پدیدههای زندگی است. همه آنها با ما چه پیوندی دارد؟
● فریدون رهنما
تصویر :حضور گردشگران در مجموعه جهانی تخت جمشید، همزمان با دومین باران پاییزی در فارس
تختجمشید
فریدون رهنما
زندگی
ایران چیست
چهارشنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۳ | 8:38 | امیر قاضی پور -
روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد
نگاهی به جهانِ شعر و سینمایِ فریدون رهنما

شاعری چیست؟ بقول گرترود استاین، شاعری عبارت است از یک فرهنگ لغت و چیزهایی که دیدهایم . فریدون رهنما اعتقاد دارد روزی که همه ببینند همه شاعر خواهند شد . شعر محدود به نوشتن بر روی کاغذ نیست .
وقتی مستند " تخت جمشید " اثر فریدون رهنما را میبینیم، صرفن یک اثرِ گزارش گرانهی معمولی نیست. عناصر صدا و حرکت دوربین، با استفاده از شاعرانگی و تفکر تاریخی و زیباشناسی مدرن ، فیلم را تا سرحد یک اثر استعاری بالا میبرد . در حقیقت، خونِ شعر به تعبیر نصیب نصیبی در کار رهنما وجود دارد. از ناحیه دیدن . از یک اثرِ محیطی مثلِ تخت جمشید، شعوری دیگر طلب میکند . کاربردِ حرکت دوربین، از گزارش ساده فراتر میرود . دیدنِ شعر چیزها . برای فرار از یک گزارش ساده ، رهنما در مستند تخت جمشید، شعری با تفکر تاریخیِ مدرن میسازد. همه چیز را در شعر به دیدن فرا میخواند . از گیاهانِ تخت جمشید و کسانی که دهه ها پیش در آنجا بودند، از امکانات سوبژکتیو به وسیله کاربردِ عالی صدا و حرکتِ دوربین، یک شعرِ سینماییِ ناب میسازد. جالب است که از طریق صدا ، میتوانیم در مستند تخت جمشید، تصاویر را مجسم کنیم. القای جنگها از طریق کاربرد عالی صدا . و موسیقی کاملن فضاساز است . با یک تدوین حساب شده، در جنبه بصری فیلم تخت جمشید ، در اولین نماها، با قطع سریع سنگ ، تخته سنگ و ستونهای تراشیده، میکوشد با تصاویر، روند ساختن کاخ را تصویر کند .
رهنما در رساله سینماییاش در جایی نوشته است: اگر " پل ورلن " ( شاعر نامدار فرانسوی) زنده بود چه بسا فیلم "باران" اثر " ژوریس ایونس " را از آفریدههای خود میدانست . در واقع شاعر همان فیلمساز است. این نگاه رهنما، "دیدنِ شعر چیزها " در شعرِ سینماییِ ژوریس ایونس است . در مستند کوتاه و صامت " باران " ، تمامِ بارانهای ممکن را فیلمساز در این جا همان شاعر تصویر کرده است . بجای گفتن از باران ، تمام تصاویر باران بدون جلوه گری ، خالص و ناب ، نمایش داده میشود . شعر همان چیزهایی است که میبینیم. چیزهای به ظاهر ساده که دیگران ندیدهاند و در اینجا فیلمساز-شاعر آنرا دیده است. اگر دیگران هم میدیدند ، شاعر میشدند . ژوریس ایونس، چشمی برای دیدن قرار داده است . شعرِ سینمایی، در واقع ، دعوت به دیدن است . ما در اغلب فیلمها، به خواندن و شنیدنِ دیالوگها مینشینیم. در حالیکه، فیلمها را باید دید . فیلمنامه مهم است . اما تصاویر است که نوشتار و گفتار را منعکس میکند . البته با کلمات و صداها، تصاویر بیان میشود.
در شعرِ سینمایی، یک نوع آمادگی و درک همیشه وجود دارد . جایی در فیلم بلند " سیاوش در تخت جمشید " که یک فیلم سیاه و سفید است، برای ثانیههایی از رقصِ سیاوش با سودابه ، فیلم صامت و رنگی میشود . این صامت شدنِ فیلم ، یک نوع بینشِ سینمایی و دعوت به دیدنِ ِشعر چیزها است . نوعی تازگی و نو شدن است . در شعرخوانیِ سیاوش در تخت جمشید، صامت شدن فیلم ، علیه سینمای حرف و حرف و حرف است. دعوت به دیدن . همه چیز را به دیدن فراخواندن . در سینمای ایران که سابقه سینمای صامت نداشتهایم ، این بینش سینمایی تازه و بدیع است . در فیلم "روسی " اثر امیرحسین ثفقی نیز صامت شدن فیلم با پانتومیم بازی همراه است . بقول امیر قنبری ، قسمتهای صامت فیلم روسیِ امیرحسین ثقفی ، ادای دینِ به تاریخ(های) سینمای ژان لوک گُدار است. عجیب اینکه ابراهیم گلستان، در گفتگویی با پرویز جاهد ، رهنما را فیلمساز نمیداند!... چطور میشود بینش سینمایی فریدون رهنما را انکار کرد(؟). آیا ابراهیم گلستان، فیلم بلند سیاوش در تخت جمشید و مستند کوتاه تخت جمشید را با دقت دیده است؟ قسمت صامت سیاوش در تخت جمشید را دیده است ؟ گلستان میگوید: طفلی رهنما نتوانست یک فیلم بسازد! آیا ابراهیم گلستانِ خودخواه و مغرور ، این تجربه مهم و فراموش ناشدنی برای سینمای ایران در مستند تخت جمشید را در یک اثر آوانگارد دیده است؟ احضار تاریخ و ادراک شاعرانه آن، در مستند تخت جمشید که در آن رهنما، همواره، گذشته را به حال فراخوانده و مورد پرسش قرار داده است، را گلستان درک و فهم کرده است؟ دورانِ گذار با استفاده از بازخوانی مدرن شاهنامه را در سیاوش در تخت جمشید ، را چه کسی درک کرده است؟
فریدون رهنما در گفتگویی میگوید، به نظرم همه شاعران در نطفه، سینماگر هستند و شعر ، از دیرباز، آغازگر کارهای دیگر بوده است . به ویژه نویسندگان بزرگ یونان را در نظر دارم . اینان خود را به همان اندازه درام نویس می پنداشتند که شاعر . من تفاوتی میان شعر و سینماتوگراف نمیبینم . این سخنِ رهنما را میشود تعمیم داد . از چه شعرهای سینمایی حرف میزنیم؟
اگر از سخنِ رهنما، وام بگیریم که تفاوتی میان شعر و سینماتوگراف نیست، آثار روبر برسون ( سینماگر برجسته و فقید فرانسوی) شعرهای سینمایی هستند . در راستای نظریات روبر برسون در کتابی با عنوان " یادداشتهایی درباره سینماتوگراف " که خواندن این کتاب برای هر شاعر جدی و حرفهای واجب است . در راستای تفاوت نداشتن شعر و سینماتوگراف از دید رهنما ، میشود به فیلم چشمه، شاهکارِ آربی اُوانسیان ، هنرمند ایرانی-ارمنی اشاره کرد . در شعرِ سینمایی چشمه آربی اُوانسیان ، استفاده از تجربههای برسون در کارگردانی و بازیسازی و تئوری سینماتوگراف وجود دارد . در واقع فیلم چشمه، نگاهی شاعرانه دارد بر اساس تئوری سینماتوگراف .
سینماتوگراف نوشتن با تصاویرِ در حالِ حرکت و به همراه صداست . سروصداها باید موسیقی شوند . فیلمت را بر پایهی سپیدی ، سکوت و سکون بساز . چیزهایی که در فیلم چشمه آربی اُوانسیان هست. و از مهمتر یک عنصر برسونی و شاعرانه در چشمه هست. آن "عنصرِ حذف " است . شعر از حذف بوجود میآید. در فیلمهای برسون و فیلم چشمه، "عنصرِ حذف" وجود دارد . زبان موجز بصری که مثلن صحنه خودکشی را نشان نمیدهد و فقط چاقو و جسد جمشید مشایخی در فیلم چشمه دیده میشود .
یک نظریه وجود دارد که یک اثرِ سینمایی را نمیتوان شعر نامید . تقلیل دادن اثر میدانند. مگر تعریف شعر ، از قبل تعیین شده است؟ فریدون رهنما در رساله سینماییاش آورده است " نووالیس مینویسد : لحظههایی هست که الفباها، کتابهای حساب ، همه شاعرانه مینماید... " این لحظه فیلم است. رنه کلمان ما را به درون یک گورستان میآورد که کودکان، نهانی آن را به جانورانی که میکشتهاند اختصاص دادهاند. و ما ناچاریم باز یابیم هر آنچه نادیده گرفته بودیم. یعنی آنکه شعر در فیلم در واقعیت، شیء ، پوست و خون میشود.
منتقد سینمایی محبوبم " استفان دُلُرم" در مقاله" در باب شاعرانگی! " ، مینویسد اگر فیلمهایی مثل ترانهی هند مارگریت دوراس ، مادر و روسپی ، برای عشق هایمان پیالا ، ناگهان بالتازار و بیشتر از آن، آسمان از آن شماستِ گرمیون ، رنوار ، اپستاین ، ویگو ، زیباترین فیلمها هستند بدلیل شعر بودن این شاهکارهاست .
موخره: در عصر امروز، مجسم میکنم ، فریدون رهنما بصورتِ جسمانی زنده بود ، و فیلمهایی مثلِ" در شهر سیلویا " و " دختر و عنکبوت " را در سالهای اخیر میدید. مطمئنم گریز شاعرانه و جمع و جور خوزه لوئیس گورین به استراسبورگ در فیلم در شهر سیلویا و اراده به ناحیه گرایی، میل به نشستن در یک مکان و مشاهدهی رسوخِ نیروها و ردپاهای تاریخ را در شهر سیلویا، حتمن میدید. فریدون رهنمایی که مقارنهی شعر و تاریخ را در آثارش داشت . شعرِ سینمایی" دختر و عنکبوت را رهنما اگر میدید . «دختر و عنکبوت» فیلمی است که سلسله مراتب معمول، کنش و لحظات، وقایع و ژستها، شخصیتها و اشیا، حیوانات و فضاها، تصویر و صدا را زیر و رو میکند.
مطمئنم فریدون رهنما، در برابر دختر و عنکبوت ، حرف خودش را تکرار میکرد . " چه میبیند؟ گاهی جهانی شگفت و رخنه کننده... جهانی سخت راستین یا سخت ناراستین .که شاعر فقط آرزو دارد آن را نشانمان دهد. به ما منتقل سازد... او " ناعادی" بودنِ همه چیز را میبیند.
شعر و فیلم
فریدون رهنما
شاعر
دیدن
سه شنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۳ | 8:16 | امیر قاضی پور -
از بس زیستهاند تلاطم مردم مرا
در تمامی ۲۴ ساعتِ به زنجیر کشیده یا از زنجیر رهیده
مرده یا زنده
سطرهای بالا از کتاب شعرِ منظومه برای ایران از فریدون رهنما است.
" امیر وزین " از بچههایِ شاعر و منتقد، که با او کلی تبادلِ ادبیهنری داشتم زنگ زد و گفت: دشمنی با تو ندارم. اختلاف نظرهایی پیش آمده بود. هرچند در جلسات سینماشعر و تبادلاتی که با هم داشتیم، سرِ خیلی چیزها توافق داشتیم. نقدها و تفاسیری که بر فیلمهایِ محبوبمان مثلِ پسر ایران از مادرش بی اطلاع است، چشمهیِ آربی اُوانسیان ، Strange Little Cat و... In The City Of Sylvia با هم داشتیم. خوشم اومد امیر وزین اصلن آدم کینهای نیست و اهلِ گفتگو و تبادل است. از فیلمها و کتابهایی که جدید خوانده و دیده بودیم گفتیم و گفتیم. اینکه دوباره گفتگو کنیم و احتمالن جلسه داشته باشیم. فضاهای گسترده بازهم .
لحظه حال و حلقهیِ به هم پیوستهیِ اقامتها و تکرارها.
دوست دارم جمله زیر از فریدون رهنما را که فردا ۱۷ امرداد سالروزِ جادوانه شدنِ اوست.
رهنما : فرهنگ نیاز به تبادل دارد ، به یک جریان بارور . اما تضادی همیشه هست و خواهد بود میان آن که میجوید و آن که نمیجوید
فرهنگ
تبادل
فریدون رهنما
ایران آزاد
یکشنبه بیست و ششم فروردین ۱۴۰۳ | 2:6 | امیر قاضی پور -
۱. ما گمان کرده بودیم پاکی در دست نخوردگی است، پاکی در بیحرکتی است، در بیآزمایشی است، در زندانی از اصول و شرع است. حال آنکه پاکی به دست میآید و سخت است بپذیریم که خود بخود وجود دارد.
- فریدون رهنما . از نامهها
۲. روز بیست وپنج فروردین : ونِ نیرویِ انتظامی با دو زنِ سیاهپوش و ماسک زده و مردان مسلح ، دختری را با زور سوار ون میکنند. دختر فریاد میزند و از دو زن مامور میخواهد دستهایش را ول کنند . تقلا میکند تا سوار ون نشود. حکومت حتا به توصیه " روزنامه جمهوری اسلامی " گوش نمیکند که با زنان و دختران برخوردهای قهری را کنار بگذارد. از انسانیت خودم متنفرم. وقتی برای هزاران بار تصویرِ دختری که در دست مامورانِ زن ، فریاد میزند را دائم به یاد میآورم و این تکرار را دوست ندارم . مامورِ سرکوبگرِ مرد به دختر میگوید: خانم شلوغش نکن!
در اطراف تئاترشهر و مترو و انقلاب ، مامورهای سرکوبگر دیده میشوند. دختری که درونِ ون هست، پوشش دارد. فقط روسری سرش نیست. قوانین راهنمایی رانندگی در اکثر نقاط ایران رعایت نمیشود. سیگار کشیدن در اماکن عمومی رعایت نمیشود. اینها (مثلِ قوانینِ راهنماییرانندگی) قانونهای درست هستند. بجایش زورگویی از ناحیه حجاب اجباری . وسط خیابان، رُبودن زنها و دخترهایی که حجاب اجباری سر نمیکنند. باعث خوشحالیست که کل خیابانها را که نمیشود کنترل کرد
۳. فریدون رهنما عالی گفته است:
بترسید از ترستان...
میمانید تنها میمانید تنها / با چهرههای تباهکارتان/ میمانید تنها با همان سرنیزهها
و اسکناس بانکهایتان
۴. چرا باید با خودمان بجنگیم و همواره در نبرد باشیم برای خواستههای بدیهی و مسلم و ابتدایی مثل پوشش اختیاری. مگه شما ایرانی نیستید
۵. زندگی مقاومت است
پاکی
حجاب اجباری
زن زندگی آزادی
زندگی مقاومت است
دوشنبه هجدهم دی ۱۴۰۲ | 3:16 | امیر قاضی پور -
من هم شمعی روشن خواهم کرد
برای پرواز۷۵۲
من به هواپیمایی میاندیشم که تنم را بشکافد
و بازگرداندم به شهابهای غریب و دوردست
در دلم آنگاه هیچ واره گلی میخندد
به خانههای بیشمار مردمان مستقر
■ فریدون رهنما . بند پایانی از دفتر آوازهای رهایی
پرواز۷۵۲
هواپیمای اکراینی
فریدون رهنما
پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ | 17:1 | امیر قاضی پور -
امشب شب یلدا، خواندنِ شاهنامه را فراموش نکنیم که یک اثرِ غنی مانوی است .
فریدون رهنما: سیاهیهای زمان ما… همه این پولادهایی که جانشین بذرهای روشن قلبها پرتپش شده… همۀ این چاقوهای احمقانه… اما بگذار پنجره باز شود و در این روشنایی وحشتناک همه چیز را ببینم چه اهمیت دارد که اگر این روشنی درد ما را بیشتر میکند. چون در تاریکی حتا آدمهای خوب به هم تنه میزنند و یکدیگر را متهم میکنند. دوره، دورۀ شاهنامه است
شب یلدا
روشنایی
شاهنامه
تاریکی
یکشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۲ | 0:11 | امیر قاضی پور -
احضارِ تاریخ
خوانش مدرن از شاهنامه
شعرخوانی
یکسان دانستنِ زندگیو تئاتر
شعر / زمان / مکان / کشورها / ویرانگی سازندگی /مرزهایِ شخصیتها
در فیلم : سیاوش در تخت جمشید
نوشته و کار : فریدون رهنما
بارگذاریِ مجدد!
هر روز باید یک فیلم خوب دید
فیلم «سیاوش در تخت جمشید»
کارگردان: فریدون رهنما
محصول ۱۳۴۶ خورشیدی
خلاصه فیلم: دو تیره در جنگند. سیاوش میکوشد که جنگ، پایان یابد. جنگی که مانع میشود مردمان خودشان باشند. اما اطرافیان سیاوش آرام نمینشینند و با دسیسهها و دروغها کار را به یک خونریزی مجدد میکشانند...
هر خونی خونِ سیاوش است
از خونِ سیاوش تا گیاهِ سیاوش
فیلمی که برای درکش حداقل باید سه چهار بار آنرا به دقت دید
دانلود فیلم سیاوش در تختجمشید در کانال تلگرام شعر بی پایان :
https://t.me/vasazi/4564
سیاوش در تختجمشید
فریدون رهنما
شاهنامه فردوسی
شعرخوانی
سه شنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۲ | 11:23 | امیر قاضی پور -
شعری برای فریدون رهنما ✔️
امروز هفده مرداد سالگرد درگذشت فریدون رهنما
شعرخوانی در این جا :
https://t.me/vasazi/4454
تو که از لبِ صخره
نرگس و ریشه یِ دندان
خالی / گُلهای سرخ را میگُذارَن به چه کسی دیده
در ماچ و بوسه / چَشمهایِ تو در چَشمِ دیگری
تو چُمباتمه! میگذاری! تکذیب میکنن ماهیچههایِ ران را
سینهها فراموش میکنن تقطیع کردن را
ستاره یِ سحری و آب میخاست / فاتحهای بخوان
قلب توست پایِ سفره
چسبیده به تو ، چهره یِ تاریک /چَشمهایِ ازلی
وقتی تو خودت را میبوسی
میدانستم فواره یِ بیرنگ
از دودِ غلیظ / بازی کردنِ دامنها در کنارِ گُلِ سرخ
با یادِ خودت / لبِ صخره / مزه کاغذ میداد
- - -
امیر قاضی پور
شعرخوانی
امیر قاضی پور
فریدون رهنما
شعر
سه شنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۲ | 9:43 | امیر قاضی پور -
هفده مرداد( ۱۳۵۴)
سالگرد درگذشت فریدون رهنما
فریدون رهنما و نژادِ رنسانس ، نژاد انسان چند ساحتی
پریسا پارسی در ۲۰ مرداد ۱۳۵۴ در ستایش فریدون رهنما ( شاعر فیلم ساز و نظریه پرداز ) در روزنامه کیهان نوشت :
در جهان امروز یکی کارگر است ، یکی کارمند ، یکی مدیر و دیگری شاعر - یکی بازرگان و دیگری سیاستمدار . هر کس در رده یی جا میگیرد اما فریدون رهنما متعلق به نژادی بود که به سرعت و در جهان تخصصها و تحمیل مسئولیتها از میان می رود -نژاد رنسانس ، نژاد انسان چند ساحتی ، انسانی که در آن واحد هم شاعر است و هم سرباز، هم کارگر است و هم هنرمند .
این نوشته " پریسا پارسی " آنقدر درست و زیباست که چندبار طی سالها به اشتراک گذاشتمش . بقول شعرم : آن که کس را به کس / به تجلیل وا میدارد
فریدون رهنما
پریسا پارسی
رنسانس
انسان چندساحتی
سه شنبه هفدهم مرداد ۱۴۰۲ | 9:40 | امیر قاضی پور -
فریدون رهنما یک تیکه عسل بود . او هیچ وقت گناه نکرد
فریدون رهنما به روایت بهرام اردبیلی
رهنما هم رئیس من بود، هم پدر من بود، هم همه چیز من بود. او آدم محشری بود.روح بزرگی داشت.میتوان درباره یِ او بگویم که او هیچ وقت در زندگیاش گناهی نکرده بود. یک تیکه بود.یک تیکه عسل بود...او زیاد هم توی ایران نبود. خودش که اوایل به فرانسه رفته بود به عشق سینما رفته بود، بعد شروع کرد به شعر نوشتن، که فقط مداد و کاغذ نیاز دارد.کم کم والری و الوار را ترجمه کرد...او بی گناه بود...بی گناه نه، آره او هیچ وقت گناه نکرد. توی فرانسه با بزرگان آن کشور آشنا میشود و به سینماتک فرانسه راه مییابد.در برگشتن به ایران، تنها جایی هم که میتوانست کار کند - و همه میرفتند آن جا تا کار کنند- اداره یِ تلویزیون بود.او رئیس قسمت پژوهش تلویزیون بود و ما پژوهشگران جوانی بودیم که برای او پروژه میساختیم و حقوق میگرفتیم.
به نقل از : " کتاب بهرام اردبیلی"
گفت و جوی داریوش کیارس
نشر رشدیه، ۱۳۹۵
فریدون رهنما
بهرام اردبیلی
سینما
تلویزیون
دوشنبه هشتم خرداد ۱۴۰۲ | 6:40 | امیر قاضی پور -
چنانکه کودک گفت:هر انگشتم گلو دارد
و هر مویم گلو داردو هر رگم گلو دارد
و هر تپش دلم گلو دارد
و دستور دادند:- تپش را بکشید !
● فریدون رهنما. دل به دل راه داره
هر خونی ، خونِ سیاوش است
اما اگر نیروی سرکوبگر از فاصله نزدیک، گاز اشکآور پرتاب کند! ...
خبر : محمد مهدی رحیمی، دادستان شهرری، در گفتگو با خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضائیه، مدعی شد: «هیچ گلوله جنگی یا پوکه گاز اشک آوری به سر ابوالفضل امیرعطایی برخورد نکرده است.»ابوالفضل امیر عطایی، معترض ۱۶ ساله، روز گذشته پس از هشت ماه بستری در بیمارستان درگذشت. او ۳۰ شهریور سال گذشته، در شهریار، از ناحیه سر و به دلیل برخورد گاز اشک آور به سرش از فاصله نزدیک، نیمی از جمجمهاش را از دست داد و هشت ماه در بیمارستان بستری بود.رحیمی ادامه داد: «با وجود تشکیل پرونده از سوی دستگاه قضا در این حادثه، اما تاکنون هیچ شکایتی از سوی والدین و یا اقوام ابوالفضل امیرعطایی ثبت نشده است.»این در حالی است که خانواده این نوجوان تهدید شده بودند که اگر شکایت کنند نمیتوانند از بیمه درمانی برای ابوالفضل استفاده کنند.
ابوالفضل امیرعطایی
زن زندگی آزادی
گاز اشکآور
فریدون رهنما
سه شنبه دوم خرداد ۱۴۰۲ | 8:17 | امیر قاضی پور -
□ شعری برای فریدون رهنما
تو که از لبِ صخره
نرگس و ریشه یِ دندان
خالی / گُلهای سرخ را میگُذارَن به چه کسی دیده
در ماچ و بوسه / چَشمهایِ تو در چَشمِ دیگری
تو چُمباتمه! میگذاری! تکذیب میکنن ماهیچههایِ ران را
سینهها فراموش میکنن تقطیع کردن را
ستاره یِ سحری و آب میخاست / فاتحهای بخوان
قلب توست پایِ سفره
چسبیده به تو ، چهره یِ تاریک /چشمهایِ ازلی
وقتی تو خودت را میبوسی
میدانستم فواره یِ بیرنگ
از دودِ غلیظ / بازی کردنِ دامنها در کنارِ گُلِ سرخ
با یادِ خودت / لبِ صخره / مزه کاغذ میداد
- - -
امیر قاضی پور
دوم خرداد
فریدون رهنما
امیر قاضی پور
شعر
سه شنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۲ | 7:26 | امیر قاضی پور -
آری ایران ، ایران چه خواهد شد
کدام ایران؟ کدام دادگاه؟
زن : آخه خوب من، ما هم که زندهایم،آدمیم. من هم آدمم.
مرد : اون باباهه هم امروز همینو میگفت
(نمای درشت مردی زمخت)
مرد زمخت : سکس آقا...سکس! مردم سکس میخوان
زن: اینو نمیگفتم. اما تازه خب باشه. طبیعیه. اینجا یک جور عکس العمله...
مرد : بابا...تو ...
پس غربیها چی ؟
زن: اصلا میخوام ببینم مگه چه عیبی داره ؟ اینجا یا هر جای دیگه. همین سکس،بله،رواج سکس یه خاصیتش اینه که مردم از اون حالت عصا قورت دادگی در میان.
مرد : باز تو آخه...
زن : صبر کن. الان نشونت میدم
(یک آهنگ جاز کمی آهسته و کش دار را زمزمه میکند و همانطور با لباس و کاملا پوشیده، یک "استریپ تیز" گونه اجرا میکند)
زن : دیدی؟ هر کی باشه نگاه می کنه. هر کی باشه خوشش میآد.
(کنار مرد روی تخت مینشیند)
مرد : موضوع این نیست.دور برندار! اگه حرفی هم هست سر جنبه مصرفی شه.
(مرد بر میخیزد. حوصلهاش سر رفته. شروع میکند به لباس پوشیدن.)
مرد : جریان ایران رو خوندی؟
زن : ایران ؟
مرد : دادگاه دیگه.
زن : باز نمی فهم چی می گی. اگه ادبیه خبر کن!
مرد : ایرانِ...ایرانِ...اسم خانوادگی شو یادم رفته.
ایرانِ... ایرانِ...
زن : ها! آره حالا یادم اومد. آخه از بس تو آدمو گیج میکنی. هی ایران قدیم ،ایران جدید،ایران. آره خوندم.می گن پسره از اون ادا اطواریها بوده.
(نمای یادداشت.دستی که می نویسد. همراه با موسیقی) :
ایران آری ایران
ایران (مکث) چه خواهد شد
□ از فیلم : پسر ایران از مادرش بی اطلاع است ، به کارگردانی فریدون رهنما . زمان تهیه فیلم ۱۳۵۲-۱۳۴۸
پسرایران
فریدون رهنما
ایران
کدام دادگاه
سه شنبه یکم فروردین ۱۴۰۲ | 3:51 | امیر قاضی پور -
آنجا که نقشها مست آزادی است . آنجا، آنجا که میشد کشور تو باشد... کشور همیشه بهار . این جهان از آن تست ، یاور دوردست و ناپیدای من . از آن تو و آوازهای تست .
● فریدون رهنما
بهار
آزادی
فریدون رهنما
چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ | 2:4 | امیر قاضی پور -
فریدون رهنما
و شادباش نوروز
باز در فلسفه فرو رفتیم . عید است و میخواهم عید را به شما شادباش بگویم . برای شما آنچه را آرزو میکنم که برای خود خواستهام . پایداری در جستجو ، نافرسودگی ، بینایی و از همه مهمتر خوشبختی . فیلم من تقریبا پایان یافته است شاید پس از آن به آنجاها بیایم . امیدی هست .
- فریدون رهنما . از نامهها.
۲۵ اسفند ۱۳۴۲
نوروز
فریدون رهنما
نافرسودگی
بینایی
شنبه بیستم اسفند ۱۴۰۱ | 3:31 | امیر قاضی پور -
تمام بارانهای ممکن
شاعر! از باران مگو...بباران!
عنصرِ «باران» در آثارِ ادبی و هنری
در برنامه چهارسو
لیلا سامانی( مجری و تهیهکننده چهارسو) در برنامه خودش فراموش میکنه، از اثرِ جادوانه «ژوریس ایونس» یعنی فیلم مستند «باران» یاد کنه و تصاویر این فیلم را پخش کنه . فریدون رهنما در رساله سینماییاش ، مینویسد: که اگر پل ورلن ( شاعر) زنده بود چه بسا فیلم باران از ژوریس ایونس را از آفریدههای خودش به شمار میآورد . البته لیلا سامانی، بدرستی شعری از پل ورلن را در انتخابهای خودش دارد. « ژیل دلوز »، از تمام بارانهای ممکن ، در فیلم باران از ژوریس ایونس، حرف میزند
فیلم "باران" اثر ژوریس ایونس (1929) بارانِ محض و ناب را به گونهای که هرگز واقعا وجود نداشته و ندارد نشان میدهد. باران آنطور که فی نفسه است، توان محض یا کیفیت نابی که بدونِ تجرید و انتزاع، همه بارانهایِ ممکن و محتمل را ترکیب میکند...
ژیل دلوز، سینما ۱
باران
ژوریس ایونس
فریدون رهنما
دلوز
سه شنبه دوم اسفند ۱۴۰۱ | 4:35 | امیر قاضی پور -
فریدون رهنما:
نهراسیدن از مرگ یعنی آغاز زندگی
نترسیدن
فریدون رهنما
مرگ
زندگی
سه شنبه بیست و پنجم بهمن ۱۴۰۱ | 6:1 | امیر قاضی پور -
بیاندیشیم که یک خواننده یِ باشعورِ شعر به همان اندازه در تاریخِ شعر موثر تواند بود که یک شاعرِ مبتکر . این را در کشور ما هنوز به خوبی در نیافتهاند
□ فریدون رهنما
و، همونطور که در بطن این جمله هم هست، هر شاعری یا هر شاعرِ مبتکری درواقع شعرخوان یا خوانشگر باشعوری ست یا باید باشه .
شاعر
شعر
فریدون رهنما
شعرخوان
جمعه دوم مهر ۱۳۸۹ | 16:0 | امیر قاضی پور -
خطری که الان متوجه ماست این است که ما اصلن داریم از ریشه های خودمانم جدا می شویم.این حرف من هیچ جنبه یِ به اصطلاح " کوتاه نظری " نباید به خودش بگیرد.جنبه ی بسیار وسیعی است.برای این که من معتقدم مملکت ما شوکتی در تمدن دنیایی داشته و ما باید دین خودمان را نسبت به گذشتگان ادا کنیم:: فریدون رهنما
نمایش و نقد و بررسی فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» اثر فریدون رهنما
یکشنبه ۴ مهر، ساعت ۱۷ تا ۱۹:۳۰ در نشست ادبی " ع "
پسر ایران از مادرش بی خبر است - ۱۳۵۲ | Iran's Son Has No New of his Mother- 1976 |
فریدون رهنما
پسر ایران
ایران
ایران کیست