آینهای در برابرِ آینهات میگذارم
در برابرِ یک اثرِ سینمایی مثلِ فیلم Enys Men ، به کارگردانی Mark Jenkin ، دیدن و نگریستن مهم است . بقولِ سیمون وِیِ شاعر: نگریستن است که ما را نجات میدهد نه خوردن. تصاویری که ذره ذره ادراک میشود. مثلِ پدیدار شدنِ گُل و گُلسنگ. از جنسِ حضور ، بدونِ کلام اضافه، انگار خودت را میبینی. حال رویا باشد باستانشناسی باشد بخشی از وجود خودت یا هر چیز دیگر. با تصاویر و دیدن. اینکه میگوییم شعر یک نوع "آمادگی" و " دریافت " است، نمونه درجه یک سینماییاش همین شعرِ سینماییِ Enys Men ( صخره سنگی ) است.
فیلم Enys Men را از سایت دیجی موویز دیدم و پیشنهاد میکنم دوستان شاعر و اهل هنر ، این فیلم را ببینند.
امیر جان درود یه کم جدل بکنیم.
آیا منطق حضور بدونِ کلام اضافه ما رو با سکوت رو در رو میکنه؟
چه تفاوتی و شباهتهایی ما بین خوردن و دیدن است؟
خوردن توان این و داره که مَزه تولید بکنه برای معده، محتوا غذایی رو پَدیدار بکنه
کنش و واکنش رو تامین بکنه.
همانطور که سلولهای عصبی مغز و چشم در حین دیدن سعی میکنند محتوای درون خودشون تصاویر پیشینی خودشون رو ظاهر بکنند؛ درون سلولها هیچ چیزی به جزء تصاویر شخصی وجود نداره یعنی عملا سکوت جای خودش رو میده به یک نظم دوتایی بیرونی درونی، درون این نظم کلام اضافهای وجود نداره اما عمیقا بر مبنای واکنش و به تعویق انداختن سکوت تمایل داره، نوعی شبه آمادگی نوعی شبه دریافت یک نوع دستور : دستورِ پدیدار کردن
اما سکوت پیش از هر چیزی از پدیدار کردن میگریزه آمادگی و فوریت کنار گذاشتن هر گونه نظم شناختی تمایل به شُدن تبدیل شدن به هر چیزی به جزء
خود یا مَن
فیلم Enys men
روی این دیوار دستوری پَدیدار شدن و شناخت یا حضور حرکت میکند اما سریع با نوعی فوریت و آمادگی سوراخش میکند عبور میکند
تبدیل میشود به هر چیزی غیر از خُود
مسئله اساسا پیروزی یا شکست نیست
مسئله جنگیدن با حضور هم نیست بلکه اینه : به غیرِحضور دست پیدا کنیم به واسازی به پرسشِ آغازین
✍ امیر وزین . سینماشعر
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی