بیانیه ای علیه پلیدی
فیلمی کوتاه درباره کشتن
مرگ چیزی است که فارغ از هر آمادهسازیای همیشه غافلگیرکننده است و هرگز ممکن نیست که یک شخص زنده کاملا با مفهوم آن کنار بیاید. مُردن آنقدر عجیب است که اگر تصویر صورت یک آدم در حال مُردن را ببینیم نقشی از نگاه آخرش در ذهنمان حک میشود که محال است به این راحتیها پاک بشود. این طور میشود که دیدن مُردن کاراکترها روی پرده جادو هم از همان ابتدایش، افسون مخصوص سینما بود. گاهی به اشک میانجامید، گاهی به پرخاش و گاهی فقط تسلیم میشدیم. تسلیم مفهوم عمیقی به نام نبودن.
فیلمی کوتاه درباره کشتن نوجوانی یاغی را دنبال میکند که به جرم قتل محکوم به اعدام است. کیشلوفسکی نقدی بر حکومت و اجرای عدالت نیز دارد و در پایان اشکهای یک محکوم به اعدام میخکوب کننده است.
کیشلوفسکی همیشه فکر میکرد که از ده فرمان ، میشود پنج نسخه بلند سینمایی هم ساخت . اما زمانی که فیلمساز به همراه پیهسیهویچ شروع به نوشتن فیلمنامه فیلمی کوتاه درباره کشتن کرد، کسی اجازه نداشت به شکل عمومی درباره مجازات اعدام بحث کند. کیشلوفسکی بدون توجه به این موضوع به نوشتن فیلمنامه ادامه داد چون استدلال می کرد: «غلط است اگر گفته شود مهم نیست چرا میکُشید، مهم نیست چه کسی کُشته میشود، و مهم نیست چه کسی میکُشد.» او همچنین می خواست تجربهاش را از زندگی لهستانی بیان کند: «دنیایی که مردماش از هم تنفر دارند، دنیایی که مردماش نه تنها به هم کمک نمیکنند، بلکه مانع هم میشوند، دنیایی که آدمهاش همدیگر را دفع میکنند، دنیایی که آدمهاش در تنهایی زندگی میکنند.» فیلمی کوتاه درباره کشتن درباره همه این چیزها است. و درباره خیلی چیزهای دیگر.
در فیلم سه شروع طراحی شده است تا همزمان هم بیننده را مشمئز کند و هم فضای ناخوشایند فیلم را القا کند: تودهای غیرقابل تشخیص از سوسک، موش مردهای در آب گندیده، و گربهای حلقآویز شده (که این تصویر آخر نشانهای است از مرگهای خشونت بار یاچک و راننده تاکسی). فیلم، دیگر تا پایان دلپذیر نمیشود. ورشو و حومه آن به گونهای خیلی خاص و به لحاظ بصری، نفرتانگیز نشان داده میشوند. کیشلوفسکی این ایده را مدیون ایدزیاک، فیلمبردار مورد اعتمادش است، کسی که دستچینی از ۶۰۰ فیلتر سبز برای انواع نماها ساخت تا بتواند مناظر بی رحمانه و غریبی را خلق کند. به علاوه، ایدزیاک با دوربین روی دست کار میکرد. فیلترهای ایدزیاک تاثیر تکنیکی جالبی به وجود میآورند. اگر با دقت نگاه کنید سایهای را خواهید دید که به نظر میرسد اطراف وقایع صحنه را پر کرده است.
فیلمی کوتاه درباره کشتن نه تنها نقدی بر مجازات اعدام را پیش روی ما میگذارد بلکه شرح مبسوطی است از بیگانگی، منظرهای است از دنائت شهرنشینی و جهان بی رحم و ياس آور.
بر موضوع مرگ یاچک نه تنها با نمایش گربه حلق آویز شده در صحنه آغازین فیلم، بلکه با کله پلاستیکیای که همچون طلسمی از آینه عقب نمای تاکسی آویزان شده نیز تاكيد می شود. همچنین قبل از این که یاچک داخل سینما شود نمایی که او را از پشت میلههای دری نشان میدهد، اشارهای است به سرنوشت محتوم او.
فیلم بیانیهای است علیه پلیدی در دو وجه اخلاقی و زیباییشناسانه آن. فیلم آن قدر نیرومند است که باعث فشار سیاسی برای تعلیق مجازات اعدام در لهستان می شود...
□ یادداشت بالا را در صفحه آرت ژورنال خواندم . یادآوری فیلم ضداعدام کیشلوفسکی :
A short Film about Killing