شاعر عالی گفته:
ما هیچ و جهان هیچ و غم و شادی هیچ
خوش نیست برای هیچ ناخوش بودن
دوستی دارم سریالِ اداره ( The Office) جزو سریالهای محبوبشه. از من خواست این سریال را ببینم. گفت تو این همه فیلم و سریال به من معرفی کردی و منم طی سالها تا امروز دیدم. یکبار تو پیشنهاد منو ببین. فصل اول The Office را دیدم خوشم نیومد. کسالتِ محض بود؛ خیلی سطحی بود. دوستم گفت: فصل دوم را ببین. چند قسمت از فصل دوم را دیدم و بهش گفتم نمیتونم ادامه بدم. بیش از حد لوسُ و آبکیه. لوس بودن گاهی خوبه مثل شخصیتهای سریال دختر جدید ( New Girl) که با وجود لوس بودن، دوستشان داشتم و دارم. دوستم گفت فصل سوم The Office را ببین. این بار دوست خواهی داشت. تا سه نشه بازی نشه. بعد از دو فصل، فصل سوم The Office را دوست داشتم. با تکتک شخصیتهای فصل سوم ارتباط برقرار کردم. با پَم ، مایک اسکات، جیم هالپرت و... رایان هاروارد. زندگی سخت نیست. تجربه سریال دیدن. جایی میخواندم اولین نقدها روی سریال The Office منفی بوده، بخاطر بیش از حد آبکی و خالی از محتوا بودن. فصل سوم The Office ، با بیست و سه قسمت بیست تا سی دقیقهای منو راضی کرد. شاید خُل شدم فصلهای دیگر این سریال را هم دیدم. دوستم نُه فصل سریال The Office را دیده.
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی