عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
کشتی شکستگان / و نیرنگ پایانِ پاهامان
غَرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
صبح هایِ شبانهروز
من از وقتی که مهمان دعوت کردم
روح به پهنایِ اندامش / و گوشِ خيلی خطرناكی روبرویِ آينه
نوزادگان نو برای دیدن
محوری با ردا / رقاصکی که فکر میکند خشکی بدن از سینه است
آويزه هایِ گيلاس، روح را تك و تنها نمیگُذارد
صنعتگران روحشان را طبلآسا از كيفيتِ گوششان بهتر میسازند
غلتیدن جز خیزشِ اقتدارش
کشتی شکستگان / و نیرنگ پایانِ پاهامان
غرقه در گوش است وقتی گوش اشتباه میکند
خلوت در نگاهِ دنیا / هیبتِ برون
عصرِ خلوت در زغالِ انقلاب
تو چه گونه میتوانستی ببينی چه لَزِج و چه قدر خوشمزه لميده است در نگاهِ پيله
" تجلیِ قدرت " / اربابانِ نامی به نامِ " حسِ تهی "
من از وقتی كه جلسه گذاشتم اشباع شدم
من از وقتی كه جلسه نمیگذارم خالی نمیشوم این جمله نگاتیو یا negative است
- - -
امیر قاضی پور
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی