چرا باید سریال وست ورلد را دید؟
✍️ تحلیل: امیر قنبری
در آن زمان که هنوز واقعیت خلق نشده بود و زندگی را خیال میآفرید. غالب آثار ماندگار ادبی مثل آئورا نوشته ی فوئنتس ، جادوانگی و پیِر مُنارِ مولف نوشته بورخس ، پدرو پاراموی خوآن رولفو ، دوزخ نامههای چزاره پاوزه ، بوف کور هدایت و... جدال واقعیت و خیال است. پس از انقلاب IT و انفورماتیک و ظهور طاعونیِ دنیای مجازی در کانون دنیای واقعی ، میل بشر به پناهنده شدن در دنیای خیال بیشتر شد؛ تا بدان حد که فلسفه ی پست-مدرن دو دهه است که در مرز نامرئیِ خیال درصدد اثبات واقعیت است و در دل دنیای واقعی به فکر چنگ انداختن به خیال است. [ خیال ، آرام ترین شهری که تنها صدای اضطراب آن را مشوش میساخت. ] می توان درباره ی حادواقع و وانموده سازی و خلق واقعیتهای دروغین و دروغهای واقعی در دنیای متن بیشتر حرف زد اما بحث به درازا میکشد.
سریال "وست ورلد" به روزرسانی کردن خیال در بستر واقعیت است. کلونی ای پسازمانی است که موسسهای ناانسانی / ناانسانی نما درصدد است تمام تتمه ی خاطرات و خیال را از عدهای که تحت مراقبتهای ویژه ی تخلیه ی خیال و جاسازی واقعیتهای از پیش ساخته قرار گرفتهاند ، سریالی شدیداً بیرحم است.
وست ورلد هیولایی است که آدمیان را به طرف جهنمِ شعله ور واقعیت و خیال میتاراند. آدمها در زندگیِ یکدیگر زندگی میکنند و در خیالِ هم دفن میشوند. هر نفر چندین بار حق مُردن و دوباره حق زندگی کردن دارد. البته با این شرط که آن زندگیای که در آن گلوله میخورد و میمیرد ، رقیقتر از خیال است و حامل هیچ واقعیتی نیست. آنان در گستره ی بیمرزِ در همآمیزیِ بی امانِ واقعیت و خیال نه زندهاند و نه مُرده ، بلکه همه کنار پیکر متروکِ خویش مشغول بازآموزیِ زیستن و مُردن در متن دنیایی جدیدند که هنوز واقعیتاش برای سازندگاناش واقعی نیست!
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی