روز کارگر
زندگی هر روزهی کارگران کارخانه با ذلت و خفت آمیخته نیست؟ آنطور که سیمون وِی شاعر و فیلسوف میگفت.
آیا نباید به مناسبات خفتبار کارگری پایان داد/؟
گفتهاند که سیمون وِی هیچگاه بهدرستی ندانست که کارگر بودن به چه معناست، ندانست ستمدیدن، عاری شدن از صفات انسانی، بیارج شدن در جامعه ، و به شدت نیازمند کار بودن یعنی چه؛ اینها را نمیدانست زیرا همانی ماند که همواره بود- بورژوا! در جایگاه یک معلم فلسفه میخواست درد کارگران را با بدنش لمس کند .
■ تجربهی نُه ماه کار " سیمون وی " در کارخانه او را در عالم تهیدستان غوطهور کرد و برای همه عمر نشانش را در او نهاد .
سیمون وی در نامهای در شرح احوال خودش، درباره اثرات کار در کارخانه تامل میکند .
از نامه سیمون وِی : این تماس با محنت ، جوانیام را بر باد داده بود ... خوب میدانستم که محنت در جهان بسیار است؛ به آن وسواس پیدا کرده بودم، اما هرگز آن را در طی مدت زمانی طولانی نچشیده بودم . ولی در کارخانه... محنت دیگران به درون جسم و جانم راه یافت ... آن جا تمام مدت داغ بردگی میخوردم، مثل نشانی که رومیان با آهن سرخ گداخته بر ذلیلترین بردگانشان میگذاشتند. از آن پس همیشه خود را برده دیدهام . - فارسی ی هومن پناهنده
■ مسئله اصلی رنج جسمانی نبود . احساس خفت بود . اگر تمامی یک قشر از جمعیت جامعهای مدام و هر روز با بیزاری شدید، کار کند ، آن جامعه ثبات نمیبیند و تلقی اعضای این قشر دربارهی زندگی، از این احساس بیزاری رنگ میپذیرد. - سیمون وِی