سفر / یک سال کوچکتر شد
یک سال علیست این زیر
"از کف و پلکهایتان بسته است"
درونِ اتاق نشوید
به وسوسهای
نقطهای که پُختش
چون عروسکی خام دستانه
از گردن آویزِ بهار
منحنی باشی
دلقک وار "سنگ پارهای "
یک نقطه در خلیج
در مجلسی با طاعون
همواره به زمین:نشان کردی
- - -
امیر قاضی پور
👆👆👆خوانش شعر بالا
یادداشتی از الهام ملک پور
امیر قاضی پور و شعری که خراش میدهد. واژهها روی هم تاب میخورند. واژهها سرشان را به معنا میکوبند. هی! یکی پیدایش شود. یکی این سر را به جایِ خودش برگرداند. واژهها برای خودشان هشدارند. این همه به این معنی نیست که من این کار را در لیست بهترین های امیر قرار دادهام. ولی این معنی را میتواند داشته باشد که من را به راستی آزار داده است. کلمهها. کلمهها. وقتی سر خود را میخواهند در بیاورند. مثل در آوردنِ لباس. هوا گرم است. هوا برای بهار بودن. این سالها که مدام کم میآورند. میآیند. میآیند وقتی شاعرانگی به در میکوبد دیوار فرو میریزد. این امیر است که واژههایش را رها کرده است. به آنها ابتکار عمل داده است. و هراس را. بی پروایی خراش میدهد. و این خوب است. از ویترین کلمههای گزینش شده چیزی به جا نمانده است. از این نقطه نظر این کار نقطهای میتواند باشد برای فاصله گذاری. امیر از محافظت سوژههایش دست برمیدارد. او از عروسکهای خام دستانه فاصله میگیرد. و این فاصله گذاری من را در برخورد نخست با شعر، به خود جلب کرد. تغییر رویکرد واژگانی نشانی از بازاندیشی نسبت به سویههای اندیشگانی شاعرانگی دارد. کلمهها روی هم تخریب میشوند. کلمه ها با تمام سادگی خود ما را فریب میدهند. به من بگو کی هستم؟ ولی این واژه ها کدام سربازها هستند؟ کدامشان که آمادگی جنونآسا و هیستریک خود را و شاعر خود را برای تامین حس مالکیت فریاد میزنند؟ «درونِ اتاق نشوید» «به وسوسهای»