
تاریخ ها تاریخ ها
بی تشویشی ماهیچه های منقبض شده ی پا
اکنون تری که در خیابان هام
از آنچه لب با تشویش سوال های سقوط کرده
ته ریشی مانده
جناب سرهنگ
سایبان چنان ریسه از کلاغی
حرف ها آنچنان مبتذل و میان مایه است
صداها وقتی ارجاع می شود و بازی می شود
تمام ناپذیر در کفش سیندرلا
تنها نگذاشته نشان داده می شود
لغزان از قتل هایی که همه انجام می دهند
آفتاب گردان،آفتاب را گرداند
برهنه ماند چرا ساعت دیر است
بازنیافته از سایه ی پیری قهوه ای کمرنگ
صاعد شدن
رکیک شدن مژه هایش
گروهبان / تیمسار
جانه تمام عصر را به در آوردن
اعتراف شوی
ماشین ها اعتراف کردن گرمای پلک های مردگان
تا وقتی فعل قتل سیندرلا سبزقبا ایستاد
هر بساز و بفروش زانو به نور ندادن
سوختگی برگ ها
مردی که می رفت و قتل می کرد
زنی که مردی را می کشت
نمانده فرصتی به دام نشاندن
زانو به نور ندادن
قتل کردن
اعتراف کردن گرمای پلک های مردگان
سیندرلا سبزقبا ایستاد
امیر قاضی پور /بیست و سوم شهریور۹۲
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی