چه آشفته می شود
و همراه اشک
پاداش می دهد مرا.
در نظرش
چه مهم جلوه می کنم
می آید - می رود
هر صبح ،
چهره ی او جانشین تاریکی است
دختری جوان - خویشتن را
او،
در وجود من غرق کرده است
اکنون - پیرزنی
چون ماهی هولناک
هر روز
در وجود من - او را سراغ می گیرد
" سیلویا پلات "
تر جمه : ملک تاج طیرانی
به هر شکل باشد،باید در وجود من ،او باشد
تصور کردن حال و هوای دیروز، با حال و هوای امروز ،در طی رفت و آمد ( "می آید - می رود" )شکل می گیرد . بازی با کلمات وجود ندارد . آشفتگی که برای پرداخت کار هزینه می شود و اصلن آشفتگی نیست . بلکه طی مسیر، بسته به منطق نوشتار تغییر می کند:
" چه مهم جلوه می کنم " - " در نظرش " - " در وجود من " و " اکنون پیرزنی " .
در این جا سطرها در شکل ثابت خود ،شروع به نوسان می کنند واز خود خالی می شوند . ( " در وجود من غرق شده است " ) و باز هم از سر گرفته می شود . (" هر روز / در وجود من - اورا سراغ می گیرد " )
شاید شعر در در ظاهر ، خشک و بی انعطاف باشد . اما این خشکی ، ناشی از گسست کلمات وواژگان است . کلماتی که مهم جلوه می کنند ،فقط همان راهی که باید بروند - نمی روند .
" می آید - می رود ". هر خویشتنی در خطر دیگر شدن است . دختری جوان در هیات" پیرزنی " و پیرزنی همچون " ماهی هولناک " .
شاید کلیشه شدن - تکرار شدن و رفت و آمد هر روزه ، "جانشین تاریکی است ".این منتها درجه ی یگانگی است . هر چند که جمله کامل می شود ودر نوسان خود " از وجود خود " مایه می گذارد .اما از کدام وجود ؟
متن را باید یکبار دیگرخواند . سطرها را خط زد. من - او را مفعول می سازد . در هیات ...؟
به هر شکل باشد،باید در وجود من ،او باشد.
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی