* هر وقت که آینه های دردار را ورق می زنم : فکر می کنم گلشیری در این داستان زندگی کرده . "صنم، ابراهیم را دعوت می کند تا با هم زندگی کنند و حتا پیشنهاد تحقیق درباره ی داستان نویسی در خانه او - کتابخانه صنم بانو - را می دهد . اما ابراهیم نمی پذیرد . ابراهیم چیزهایی را که در کنارشان نوشته قبول دارد . او در کنار معشوق گویا نمی تواند بنویسد.
- دانستن چگونه است؟ که بودن درخانه زبان - کتابخانه صنم بانو - این قدر سخت است ؟
* نباید فراموش کنیم گلشیری ازجماعت روشنفکران غیر دینی است .گلشیر ی کانون نویسندگان ،گلشیری که همیشه خواهان جدایی دین از سیاست است و سانسور... هرگز !
او در کنار داستان ، مدام در حال حرف زدن ، موضع گرفتن برای " آزادی بیان " است . البته نباید از خاطر ببریم که گلشیری قلمش را به سیاست نمی فروشد . و مواضع هر چند سیاسی او کاملن صنفی است .
* داستان آینه های دردار ، شکست داستان است . گلشیری باخود داستان درگیر است . فرآیند شکل گیری داستان بابازی زبان در خود داستان ، تبدیل به داستانی شده اند که داستان را در درون داستان - باامر واقعی و تخیل - در ستیز می داند.
* گلشیری با شعر آغاز کرده است . نقد شعر راهم داشته .
( حداقل بصورت مکتوب در کتاب " باغ در باغ " ) و به قول دوستانش : " برای هر شاعر پوشه ای داشت "
از شعرهای چاپ شده اش ، شعر زیررا از با هم می خوانیم :
می آمد و پران
پروانه باز مثل گلی صد پر
در پیله دو دستش بود .
گفتم : پروانه را رها کن تا باد ...
خندید.
گفتم : پروانه برگ نیست که روید باز
پروانه غنچه نیست که ...
خندید.
می دانم ، پروانه غنچه نیست
اما دریغ را که در این باغ
گلبرگ ها به شاخه بادند
گلبوته ها به سایه ی شب ها ...
رنگین و زنده در قاب مرمرین دو دستش
پروانه باغ بود و شفق بود .
گفتم : پروانه را رها کن .
افسوس !
از پیله ی دو دستش بر خاک
پروانه مثل سنگی افتاد .
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی