
محبت به همنوع بدور از نفرت و انتقامجویی در فیلم « داستان راهبه» ساخته فرد زینهمان با بازیِ مخلوقِ زیبا آدری هپبورن ( Audrey Hepburn)
. بعد از سالها بالاخره فیلم داستان راهبه ( Nun's story) را دیدم . همان داستان معروف اطاعت کردن بنام خدا که همانا تسلیم است. عشق به همنوع و کنار گذاشتنِ هوا و هوس . تو کتاب « عهد جدید » آمده که خلاصه شریعت محبت است. تمام احکام از قتل مکن ، زنا نکن و غیره، به عشق بیشائبه به همنوع ختم میشود. تمام دستورها برای همان محبت است. فیلم « داستان راهبه» همین نگاهِ اطاعت و تسلیم و عشق و محبت را توامان تصویر میکند . راهبهای با بازی آدری هپبورن که وارد به کارِ پزشکی و پرستاری است ، تا آخر نمیتواند راهبه بماند، چون نفرت از دشمن ( در اینجا آلمان نازی) باعث میشود او از مرگ آلمانیها ناراحت نباشد؛ بلکه خوشحال نیز باشد. برای همین حسِ انتقامجویی خودش را دیگر راهبه نمیداند.
فراتر از ارزشِ سینمایی این فیلم ، به اطاعت و تسلیم فکر میکردم. کنار گذاشتنِ هوا و هوس . در ابتدایِ فیلم، مادرمقدس از سکون و سکوتِ درون میگفت. سروصداهایی که نمیگذارند انسان آرامش داشته باشد. وقتی پایِ تمایلات شخصی در میان است.
برای من که هنوز تمایلات فردی و نفسانیت را دوست دارم. حسهایِ متضاد دارم . عشق به همنوع را چه کسی رد میکند؟ اما بدور از نفرت و غرور و انتقامجویی نیز سخت است. کدام تواضع بدون نمایش؟
مشکلم این است که سلسله مراتب دینی را نمیتوانم اجرا کنم . سکوت و سکون و عشق به همنوع، نیاز به مراقبت و مراقبه دارد. رغبت به مراقبه.
بیشتر از نگاهِ مسیحی و دینی، نگاهِ امثال اکهارت تُله ، فراتر از مذهبی خاص مدنظرم هست. سرگشتگی که میتوانم از بین ببرم. سرگشتگی که امانم را بُریده. نمیخواهم با کلمات بازی کنم .
شاعری هستم بدونِ کتاب شعرِ کاغذی